دو ماه از شروع بازی مرگبار می گذرد و کیریتو و آسونا به پیشرفت خود ادامه می دهند...

تانیا دگوره‌چاف به ماجراجویی‌های ناگوار خود ادامه می‌دهد و از مرگ اجتناب می‌کند و به جهنم فرستاده می‌شود، در حالی که با نیروهای ارتش جمهوری می‌جنگد.

نیت بهمراه دوستانش به گذشته سفر میکنند تا به ناتانیل کمک کنند جلوی نیروهای تاریکی بایستد ....

گروهی از دوستان با مرگ یکی از آنها در تصادف از هم جدا شدند. بعداً او به عنوان یک روح باز می گردد که سعی می کند وارد بهشت شود اما برای انجام این کار دوستانش باید به او یک آرزو را برآورده کنند.

دانش آموزی تازه واردی که توانایی خواندن ذهن دیگران را دارد،قصد دارد تا با این قابلیت زندگی دیگران را کنترل کند ...

دوستان منما نامه ای به او می نویسند و به آنها می گویند که چگونه زندگی خود را می گذرانند و لحظاتی را که با هم گذرانده اند به یاد می آورند.

عموی تکافومی پس از 17 سال کما از خواب بیدار می شود. او در واقع به دنیای دیگری رفته بود و با قدرت های جادویی بازگشته است. اما اکنون که او بازگشته است، تاکافومی باید به او کمک کند تا در دنیای خود زنده بماند.

پس از یک جنگ بزرگ ، ویولت اورگاردن ، یک زن جوان سابق سرباز ، در یک آژانس نویسندگان کار می کند و برای ایجاد نامه هایی که می تواند مردم را به هم متصل کند ، به وظایف خود ادامه می دهد.

در یک دنیای فانتزی، یک قهرمان تنها زندگی خود را با از بین بردن همه اجنه ای که با آنها روبرو می شود، تامین می کند. اما یک روز او با یک دوست آشنا می شود و زندگی او شروع به شدیدتر شدن می کند.

یه روز پاییزی در سال 2046، هارویوکی برخوردی با زیباترین دختر مدرسه کورویوکیمه داره که باعث میشه زندگیش بعد از اون ملاقات عوض بشه. این پسر متوسط که اغلب توسط بقیه اذیت میشه با قطعه نرم افزاری که از کورویوکیمه به دست آورده میفهمه که دنیایی مجازی به نام Accel وجود داره.