زنی که به تازگی مادر شده است، یک لالایی را در یک کتاب باستانی کشف می کند و آن را نوایی دلنشین و پربرکت قلمداد می کند، اما وقتی لالایی این اهرمین باستانی وجهه خود را نشان می دهد، دنیای او به یک کابوس تبدیل می شود.

یک جفت مأمور با هم همکاری می کنند تا یک فضاپیمای بیگانه را که تأثیرات مرموزی بر مردم دارد ، بررسی کنند.

ریپ هانتر (آرتور دارویل) با کمک فلش و کماندار اقدام به تشکیل یک گروه از ابر قهرمانان و شروران , مثله قناری سفید، اتم، کاپیتان کلد، هاوک گیرل می کند تا با سفر در زمان از پیشامد آخر زمان جلوگیری کنند و جهان را نجات دهند.

داستان سریال در مورد گروه پلیسی است که به دنبال سرنخ هایی برای پیدا کردن دلیل مرگ های سریالی هستند.

درزمانهای بسیار گذشته و ناشناخته دروازه نهم که معنی آن به درستی شناخته نشدهاست قادر به آشکار کردن وقایع زمان های گذشته و آینده بوده است . سفر درزمان .. در پایان یک تیم تحقیقاتی باستان شناسی در جستجوهای خود سفینه ایباستانی به نام سرنوشت را پیدا می کند . این سفینه میلیون ها سال پیشساخته شده است به وسیله ی اجداد کهن قدیمی انسان در این سفینه استفاده میشده است . در زمان های قدیم نیاکان با استفاده از این سفینه کهکشانها راطی و به اطراف آن سفر و جستجو می کردند و از دروازه ستارگان برای عبور اززمان و سفر به آینده و گذشته استفاده می کردند . این تیم تحقیقاتی بهسرپرستی دکتر دیوید راش و سرهنگ اورت یانگ با مشکل کنترل و استفاده از اینسفینه روبرو هستند و ماموریت دارند که به تغییر و جابه جایی اتفاقات گذشتهاقدام کنند . آنها درمیابند که دشمن دیگری (غیر انسان زمینی) حیات انسان وکهکشان را تهدید می کند و در رقابت و برخورد با آن جهت تسلط کهکشان رقابتمی کنند برای جلوگیری از پایان دنیا...

این سریال ماجرای زندگی دو برادر است که در کودکی طی حادثه وحشتناکی مادر خود را از دست داده و پدرشان را هم گم کرده اند. حالا که به دو جوان رعنای معاصر تبدیل شده اند و شهر به شهر دنبال پدرشان می گردند. آن دو در مسیرشان مرتب با حوادث فراواقعی روبرو می شوند که هیچ توضیح علمی ندارند. این دو باید بر تمام دشمنان – اعم از ارواح و اجنه و شیاطین و قاتلان روانی و دیوانه های گوش به فرمان اهریمن – فائق آیند و خیر و سلامت و نیکی را حفظ نمایند...

داستان درباره ی یه استاده بنام "جی.تی نیومِیِر" که همسرش در روز تولد فرزندش مرده، روز تولد دخترش، میرن سر خاک مادرش، یهو میبینن جلوی قبر مادر "جسی" یه کیف رو زمینه، این کیف رو میارن خونه، این پروفسور روی رمزش کار میکنه، و به این نتیجه میرسه که رمز کیف، تاریخیه که زنش مرده، وقتی کد رو وارد میکنه، در کیف باز میشه و توش یه پرونده میبینه...