مینا هارکر برای نجات همسرش جاناتان از قلعه دراکولا با کمک پروفسور ون هلسینگ مرموز ماموریتی را آغاز می کند.

فیلمی بر اساس داستان واقعی ویلچری پل هاجسون.

وقتی یک رستوران ژاپنی در لندن توسط مافیای روسی مورد تهدید و اخاذی قرار میگیرد , پدر خانواده سعی دارد از رستوران و خانواده اش محافظت کند .

داستان این فیلم درباره ی منتشر شدن ویروسی که باعث زنده ماندن موجودات پس از مرگشون می شود و این عامل زندگی و بقای بشریت رو به خطر انداخته است و

دنیای یک معلم زمانی از هم می پاشد که همسر و فرزندانش به طرز وحشیانه ای به دست یک باند بی رحم به قتل می رسند. او که برای مرده رها شده و هیچ کس به او روی نمی آورد، همه چیز را به دست خود می گیرد و در جستجوی فقط به خیابان ها می رود...

باند (The Archer Gang) بازگشته است و قصد بزرگترین و جسورانه ترین دزدی تاریخ لنـدن را دارند. اگر هم به زندان افتادند، نقشه ای برای فراری دادن دوست قدیمی خود (بریگز) در نظر دارند …

اتان هانت و گروهش بار دیگر مامور میشوند تا ماموریت غیرممکن دیگری یعنی متوقف کردن گروهی حرفه ای و زبده مثل خودشان که قصد نابودی سازمان را دارند، انجام دهند…

زمانی که یک تاجر بی رحم سد راه یک مافیای بلژیکی می شود، جنگی خونین و تمام عیار در خیابان ها به راه می افتد…

وقتی جسد مومیایی شده و سه هزار ساله ی «ایمهوپت» (ووسلو) - که به موزه ی ایتالیا انتقال یافته - زنده می شود تا تلاش های شرورانه ی خود را برای نامیرایی از سر گیرد، آرامش خانوادگی «ریک اوکانل» (فریزر) بر هم می خورد...

«ویلیام تاکر» (گرانت) در محله ی ناتینگ هیل (غرب لندن) کتاب فروشی دارد. یک روز «آنا اسکات» (رابرتس)، ستاره ی امریکایی که به لندن آمده تا در فیلمی بازی کند، در حال گشت و گذار وارد مغازه ی «ویلیام» می شود و کتابی می خرد. اما ارتباط این دو که قاعدتا باید در همین جا تمام شود، ادامه پیدا می کند و پس از چندی به رابطه ای عاطفی تبدیل می شود...