یک راننده تاکسی پس از حمله تروریستی توسط یکی از بازماندگان تروریست گروگان گرفته می شود......

الیسا، دختر دوازده ساله ای که فکر می کند یک ابرقهرمان است، پس از مرگ مادرش با پدرش زندگی می کند.

«کارمن» (خیل)، مادر «اوفلیا» (باکرو)، به تازگی با «ویدال» (لوپس) سروان بی رحم اترش «ژنرال فرانکو» ازدواج کرده است. خیلی زود «اوفلیای» کوچک، که تازه خانواده اش در یکی از دهکده های دور افتاده ی اسپانیا خانه گرفته، در دنیای تخیلی خود غرق می شود و وارد هزارتویی می شود که «پان» (جونز) موجودی افسانه ای، بر آن حکم می راند…

بازی های روانشناختی بین کارآگاهان و مظنونان در یک اتاق بازجویی پرتنش زیاد است ، جایی که جستجوی پاسخ ها گاهی هزینه اخلاقی دارد...