این داستان در سال 1998 که در سال 1998 تنظیم شده ، اسرار عمارت اسپنسر و شهر راکون را توضیح می دهد.

داستان به یک جوان جامعه گریز میباشد که به شغل آتش نشانی میپردازد و اعمال و رفتارش بعد از اینکه با دختری جوان ملاقات میکند .

وقتی دادستان محلی با عابری تصادف کرده و پا به فرار می گذارد،مرد دیگری به جای او دستگیر شده و متهم به قتل می شود…

«دکتر بروس بنر» (نورتن) همه چنان به دنبال پیدا کردن راهی برای درمان خود است و سعی می کند به دست عوامل پنتاگون (که قصد سوء استفاده از او را دارند) گرفتار نشود. («بنر» بر اثر خشم، تبدیل به غولی عظیم الجثه می شود که هیچ کس قادر به روبه رویی با او نیست.) اما در حالی که چیزی به کشف راه درمان باقی نمانده، «بنر» ناچار به قالب «تنومند» در می آید تا به جدال با هیولایی بپردازد که به اندازه ی خود او قدرتمند است.

چارلی فرزند یک خانواده ثروتمند میباشد که از هر مدرسه خصوصی که در آن درس میخوانده اخراج شده است. این بار او در یک مدرسه عمومی و عادی ثبت نام می‌کند ولی خودش را به عنوان روانشناس به دانش آموزان جا می‌زند…

دختری جوان به خاطر اعمال پدر و مادرش در نقطه ای دور افتاده تنها می ماند و در این زمان تنها در رویاهای خود زندگی می کند...

Mae Cannon را دنبال می کند، زیرا او خود را در یک ازدواج کاملاً مؤثر می بیند. یک سفر خارق العاده جدید او را به جهان های موازی می برد.

مردی که در قرن بیست و سوم زندگی می کند در یک "فانوس دریایی" دورافتاده در فضا کار می کند که به عنوان چراغی برای کمک به کشتی های عبوری عمل می کند.

حماسه ای پسا آخرالزمانی که چندین جدول زمانی را در بر می گیرد و داستان بازماندگان یک آنفولانزای ویرانگر را روایت می کند که تلاش می کنند جهان را از نو بسازند و دوباره تصور کنند و در عین حال بهترین چیزهای از دست رفته را حفظ کنند...

این سریال پنج پرستار جوان را دنبال می کند که در خط مقدم بیمارستان سنت ماری جان خود را برای کمک به دیگران اختصاص می دهند...