داستان در مورد پسربچه ای 5 ساله و با روحیه بنام "جک" می باشد که مادر دلسوزش از او مراقبت می کند. مثل تمام مادرهای مهربان دیگر، مادر جک هم خودش را وقف جک می کند تا او خوشحال و در امان باشد. اما زندگی آنها معمولی نیست، آنها درون مکانی محبوس شده اند که آن را "اتاق" می نامند. تا اینکه سرانجام حس کنجکاوی جک، مادر را مجبور می کند که ریسک کند از آنجا فرار کنند و دنیای بیرون را ببینند...

یک ستاره اسبق تلویزیون ، بعد از اینکه تصمیم میگیرد بعنوان مشاور یک دبیرستان مشغول به کار شود، با بدترین نصیحت های ممکن ، دانش آموزان آنجا را با خود همراه می کند...

تونی استارک که اکنون زندگی دو گانه اش برای مردم روشن شده است برای در اختیار گذاشتن تکنولوژی منحصر به فردش یعنی مرد آهنی ،به دولت به شدت زیر فشار است و با این حال علاقه چندانی ندارد که اینکار را انجام دهد . اما با پیدا شدن یک مخترع دیوانه روسی به نام ایوان ونکو که مجهز به یک لباس با تکنولوژی قوی است ، استارک احساس خطر می کند و برای مقابله با این مخترع بار دیگر مجبور به پوشیدن لباس آهنی خود می شود و...

شرکتی بنام ریپو برای فروش اعضای بدن انسان ها با مردم قرار داد می بندد و محلتی را تعیین می کند تا آنها پول اعضای خریداری شده را بدهند. اگر آنها نتوانند در زمان موعد به قراردادشان عمل کنند، شرکت شکارچیان خود را به سراغ آنها می فرستد تا آنها را کشته و اعضا را پس بگیرند...

داستان سریال درباره ی مردی جوان به نام جیمز کول است ، که توانایی رفتن به آینده را دارد. او متوجه می شود در آینده ای نزدیک ، بیماری یا ویروس ناشناخته ای برای انسان ها مشکلاتی درست می کند ، به طوری که بسیاری از آنها از بین می روند و فقط تعداد بسیار کمی از نسل انسان ها باقی می ماند. او با برگشت به زمان حال سعی می کند از این اتفاق جلوگیری کند و نسل انسان ها را هر طوری که شده حفظ کند ، اما در این راه با مشکلات فراوانی رو به رو می شود که...

در هر قسمت از 4 زندانی خلافکار حرفه‌ای برای به دام انداختن فراری‌های دیگر کمک گرفته می‌شود و با آن‌ها قرار گذاشته می‌شود که هر بار، هر خلافکاری را که دستگیر کنند، یک ماه از محکومیتشان کم می‌شود. در قسمت اول، پس از پایان موفقیت‌آمیز مأموریت، آن‌ها به زندانی مجهزتر و بهتر منتقل شدند. اما اگر برای فرار تلاش کنند، به زندان قبلی‌شان بازگردانده می‌شوند و محکومیتشان دوبرابر خواهد شد.

داستان سریال از جایی شروع میشه که ما می بینیم نیکیتا سه سال هست از سازمان خودش فرار کرده سازمانی که اون رو تو جوونی گرفته بهش اموزش های نظامی داده و تبدیل به یه ادمکش حرفه ایش کرده اما نیکیتا عاشق یه غیر نظامی میشه سازمان (که ما اون رو به اسم واحد می شناسیم) نامزد نیکیتا (دنیل ) رو میکشه و این قتل رو یه تصادف جلوه میده حالا نیکیتا از فرارش سه سال گذشته اما به دلایلی که خودتون در سریال خواهید دید برمی گرده و می خواد واحد رو از بین ببره و راز اونا رو آشکار کنه ...

سریال در مورد یه جوونی هست به نام “توبی لوگن” که قدرت خوندن ذهن افراد رو دارد و سعی می کند قبل از افتادن اتفاقات از به وقوع پیوستن ماجرا جلوگیری کند و یا مقصر اصلی رویداد رو شناسایی و...

داستان سریال در مورد یک واحد از نخبگان پلیس کانادا است که مانند گروه ضربت عمل میکنند.آنها معمولا مسئولیت رسیدگی به مسائلی چون گروگان گیری،بمب گذاری و دستگیری افراد مسلح و خطرناک را به عهده میگیرند.این گروه مجهز به وسایلی با تکنولوژی بالا میباشند.روش کار آنها نیز به این صورت است که ابتدا با فرد خلافکار مذاکره میکنند و در صورت عدم پاسخگویی این روش دست به اقدام عملی میزنند.