یک مادر فداکار بعد از اینکه تنها پسر او توسط افرادی خطرناک دزدیده می شود، دیگر چیزی نمیتواند مانع رسیدن او به پسرش شود و به همین خاطر تمام تلاشش را برای جستجوی او می کند ...

رهبر یک باند مواد مخدر از دادگاه فرار می کند و راهی مرز مکزیک می شود، جایی که تنها چیزی که در برابر مسیر او قرار دارد یک کلانتر و افراد با تجربه او هستد و ...

وقتی یک دکتر جوان مظنون او ممکن است به تنهایی در خود انبار بروکلین جدید، او می آموزد که صاحبخانه او را تا به شکل وسواس ترس با او ...

قهرمان قصه مرد سیاهپوستی است به نام الی (دنزل واشینگتن) که هدف اش رسیدن به ساحلِ غربی آمریکا و آب های آزاد است. آمریکایی که الی در آن پرسه می زند، یک سرزمین سوخته و ویران است. اتومبیل های قراضه و از کار افتاده و اسکلت های انسان در جای جای این سرزمین به چشم می خورد ...

یک نوازنده ترومپت در تلاش است تا فرشته ای را از دست یک گنگستر بی رحم نجات دهد …

«تامی» (جیک گیلنهال) به جرم سرقت مسلحانه در زندان است. بعد از آزادی متوجه میشود که برادرش در جنگ افغانستان کشته شده. او سعی میکند از همسر و بچه های برادرش مراقبت کند تا اینکه...

یک معلم خسته وتنها درگیر حوادثی می شود که زندگی اش را زیر و رو می کند . یک ملاقات ناگهانی ، زندگی شخصی ، تنها و بی انگیزه او را تبدیل به دنیایی سراسر شادی ، عشق و هیجان می کند ...

داستان نامتعارفی از یک بازیگر شکست خورده ، که در دبیرستان به شغل معلمی می پردازد . در آنجا تحت تآثیر تفکرات سیاسی موجود ، نمایشنامه موزیکال هملت را به بدترین نحو ممکن اجرا می کند ...

«هنک دیرفیلد» کهنه سرباز جنگ ویتنام پیامی از طرف ارتش مبنی بر بازگشت پسرش از عراق و سپس ناپدید شدنش ‏دریافت می کند. هنک که یکی دیگر از پسرانش را سال ها قبل از دست داده، این بار برای یافتن دومی عازم محل ‏خدمت وی می شود. در آنجا با مراجعه به بخش گمشدگان اداره پلیس متوجه می شود که تشکیلات پلیس قادر به کمک به ‏او نیست، چون تحقیقات در مورد پرسنل نظامی فقط بر عهده ارتش است. اما اصرار او و اینکه نظامی ها در حال ‏مخفی کردن چیزی هستند، توجه کارآگاه «امیلی سندرز» را جلب می کند. پس از یافته شدن جسد تکه تکه شده «مایک ‏دیرفیلد» ارتش با اعلام اینکه جسد در محدوده منطقه نظامی یافته شده، پرونده را از دست سندرز خارج می کند. اما ‏پرس و جو از افراد محلی توسط هنک دیرفیلد که موفق شده موبایل پسرش را از کمد وسایل وی در پایگاه کش برود، ‏او را به سوی سرنخ هایی هولناک درباره چگونگی مرگ پسرش راهنمایی می کند... ‏

اواخر دهه ی1980. «جوزی ایمز» (ترون) به شهر زادگاهش در در مینه سو تا باز می گردد و کاری در معادن شهر گیر می آورد. اما پس از چندی متوجه تبعیض جنسی در کار می شود و از صاحبان معدن شکایت می کند. ماجرای «جوزی» یک شبه به موضوعی جنجالی و ملی تبدیل می شود.