روایت یک قاضی که تصمیم می گیرد زندگی خود را وقف کند تا به دنبال اعضای مافیای Ndrangheta برود. وقتی با یک وارث جوان که آرزوی زندگی بدون جنایت را دارد ، ملاقات می کند...

روایت زندگی و مرگ جوزپه "پیپو" فوا، روزنامه نگار و روشنفکر سیسیلی که در طول دهه 70 و اوایل دهه 80 سعی در مبارزه با مافیا از طریق روزنامه اش "من سیسیلیانی" داشت.

فیلیشیا ایمپاستاتو ، مادر شجاع پپینو ایمپاستاتو ، پس از مرگ او سعی می کند یاد و خاطره پسرش را زنده نگه دارد.

...

ماریا دختری است که پس از اتمام تحصیلات دبیرستان تصمیم دارد وارد دانشکده پزشکی و جراحی شود. او اولین زنی است که در ایتالیا وارد این دانشکده می‏شود. نمره آزمون ورودی او خوب است لذا رییس دانشکده نمی‏تواند از پذیرش او سر باز زند. ورود او به دانشکده همان طور که پدر ماریا پیش‏بینی می‏کرد مشکلاتی به همراه دارد؛ چرا که کسی به او به عنوان یک دانشجو توجهی نمی‏کند؛ او را مسخره می‏کنند و... . اما ماریا همچنان مصمم و استوار است. ماریا اهداف کلانی نیز در سر دارد. او دغدغه انسانیت را دارد و از اینکه در اتاق تشریح با جسد یک انسان آن‏گونه برخورد می‏کنند ناراحت است. او نمی‏تواند تبعیضات اجتماعی را بپذیرد. او تصمیم دارد تا علم و اخلاق و انسانیت را با یکدیگر پیوند دهد ...

پسری تقریباً نابینا به مدرسه ای برای کودکان نابینا فرستاده می شود و در آنجا مخفیانه احتمالات صدای ضبط شده را کشف می کند.

"یکصد قدم" در واقع فاصله بین خانه ایمپاستاتوس و تانتو رهبر یک گروه مافیایی در سیسیل ایتالیا است ...