» جک برنز « ( داگلاس ) کابوى تنها به آلبوکرکى مى ‏آید تا دوستان قدیمى ‏اش، » پل « ( کین ) و » جرى باندى « ( رولندز ) را ببیند. » جرى « به او مى ‏گوید که شوهرش به جرم کمک به ورود غیرقانونى مکزیکى‏ ها به خاک آمریکا زندانى شده است. » جک « براى رفتن به زندان و کمک به » پل «، عمدا دعوایى در کافه به راه مى‏ اندازد. اما در زندان مى‏ فهمد که » پل « قصد دارد محکومیت کوتاهش را بگذراند...

شهری کوچک. "کاری اسکات" (وایمن)، بیوه‌ زنی است که حالا فرزندانش بزرگ شده‌اند و او زندگی و سردی را می‌گذراند. تا این‌که دل‌باخته باغبانی به‌نام "ران کربی" (هادسن) می‌شود که پانزده سال از او جوان‌تر است. رابطه این دو مورد تأکید خانواده "کاری" و مردم شهر نمی‌تواند باشد. "کاری" نیز ابتدا از "ران" روی برمی‌گرداند. با این همه سرانجام خود به سراغ محبوب می‌رود و زوج نامأنوس زندگی جدیدی را بر پایه عشق و محبت بنا می‌نهند...

پس از گذراندن 18 سال زندان به جرم قتلی که مرتکب نشده، مردی به شهر نیومکزیکو باز می گردد تا انتقامش را از زنی که مسئول محکومیتش بوده، بگیرد ...

در آریزونا دسته سارق فرانک اسلیتون به یک دلیجان دستبرد زده و بن وارن که یک سرمایه دار است را میرباید ، حالا گروهی در تعقیب دسته اسلیتون هستن و ...

داستان دامداری ثروتمند و بی رحم به نام ویل ایشام که زمین اوون مریت را به تصرف خود درآورده و یک دشمنی مرگبار خصومت بار را به وجود آورد.

جان سندز ، مارشال سابق تگزاس ، به دامداری روی می آورد...