«آناکین اسکای واکر» (کریستنسن) رابطه ای عاطفی را با ملکه ی سابق سیاره ی نابو، «پادمه» (پورتمن)، برقرار کرده است. در حالی که «اوبی وان کنوبی» (مگره گور) در جریان پی گیری ماجرای سوءقصد به جان «پادمه»، به تعقیب «جانگوفت» (ماریسن) جایزه بگیر و پسرش، «بوبا» (لوگان) می پردازد که در عملیاتی برای تهیه و تدارک ارتش عظیمی از کلون ها دست دارند...

انتصاب یک خبرنگار در دادگاه قتل یک میلیونر محلی که به طور ناگهانی متوجه می شود با او دوست بوده است...

وکیلی بر سر پرونده یک زن در انتظار اعدام گمارده میشود و در این بین رابطه ای میان آنها شکل میگیرد و وکیل سعی دارد از مرگ وی جلوگیری کند ....

«ویک دیکینز» ، خلبان نیروی هوایی، هم راه با کمک خلبان جوانش، «رایلی هیل» یک عملیات ظاهرا معمولی شبانه را انجام می دهند. ولی «دیکینز» در واقع خائنی است که بمب افکن شان را به طرز خطرناکی در دره ی مرگ فرود می آورد تا کلاهک هسته ای آن را به تروریست هایی که می خواهند از دولت باج بگیرند، بفروشد.

پدری مجبور است به دو مشکل پیچیده روبرو شود، وقتی که در جستجوی شخص مناسب برای خود میباشد پسرش که در بیست سالگی خود قرار دارد هم به دنبال شخص دیگری است...

هریِ نوجوان برای گذراندن تعطیلات به همراه پدرش به آفریقا سفر کرده و در آنجا با دختری به نام نونی و جوانی بومی به نام گابو آشنا می‌شود. در آفریقا شکارچیان غیرمجاز اقدام به شکار فیل و قاچاق عاج آن‌ها . والدین هری و نونی از این ماجرا خبردار شده و توسط شکارچیان کشته می‌شوند...

در اروپا قرون وسطایی ، یک دختر جوان از یک خانواده نجیب با اسیران خود ...

"جیم کریگ" هجده سال از عمر خودش را در کوهستانهای استرالیا در مزرعه پدری خود زندگی کرده ، مرگ پدرش او را وادار می کند برای حفظ مزرعه و تهیه پول از کوهستان پائین برود...

پاتریک فولی تمام عمر خود را در سفر بوده است. او از سرگردانی خسته شده است و می خواهد روز های پایانی عمرش را در دره ای دورافتاده در استرالیا، همان جایی که بزرگ شده است، سپری کند. او در این مسیر دشوار با شان ملاقات می کند. شان یک پسر شهری نا امید است که پدر و مادرش جانشان را در حادثه ای در این سرزمین ناخوشایند از دست داده اند. او از همراهی کردن این پسر به دنیای متمدن عاجز است، به همین دلیل پاتریک تصمیم می گیرد پسر را به همراه خود به دره برده و شیوه های بقا را به وی آموزش دهد...