ژاپن، اوایل قرن نوزدهم. (دکتر نایدی) ، معروف به (ریش قرمز) ، پزشک مسئول یک درمانگاه عمومی فقیرانه است. (دکتر نوبورو یاسوموتو) ، پزشک یار جدید، به رغم نافرمانی های اولیه اش از (ریش قرمز) ، از جمله به خاطر افراط در نوش خواری و پوشش غیر معمولش، سرانجام یاد میگیرد که یک پزشک خوب باید فداکاری کند ...

توموکو پس از فرار مادرش از خانه، به عنوان یک رقاصه فاحشه بزرگ می شود. روزی توموکو با مادرش در یک منطقه ممنوعه در توکیو ملاقات می کند و همین کار کافیست که زندگی اش به شدت درگیر مشکلات شود.

افسانه تولد شینتوئیسم. در ژاپن قرن چهارم ، اووسو پسر امپراتور کیکوه انتظار دارد که جانشین پدرش شود ، اما اوتومو ، جانشین امپراطور ، برادر ناتنی اوسو واکا را ترجیح می دهد ، و توطئه می کند که اووسو دی را داشته باشد.

« هیرایاما » ى بازرگان ( سابورى ) و همسرش ، « کیوکو » ( تاناکا ) ، دو دختر دم‏بخت دارند . ناگهان « ستسوکو » ( آریما ) ، دختر « هیرایاما » اعلام می‏کند که با مرد جوانى که پدرش ندیده ، ازدواج خواهد کرد و به این ترتیب نقشه‏ هاى خانواده را براى یک ازدواج از پیش ترتیب یافته برهم میزند .

فیلم داستان یک دهکده دورافتاده را بیان می کند که کمبود غذا باعث شده قانونی تصویب گردد که طبق آن افرادی که بالای هفتاد سال سن دارند باید بوسیله اقوامشان به بالای کوهستان "نارایاما" رفته تا به مرگ طبیعی بمیرند. "مادربزرگ اورین" (تاناکا) که به سن هفتاد سالگی رسیده آماده است با سرنوشتش روبرو شود ...

Hatsuko Umabuchi , یک زن بیوه و همچنین مدیر یک خانه گیشا (گِیشا‏ که به آن گیگی هم گفته می‌شود در ژاپن به زنانی اطلاق می‌شد که در بخش سرگرمی‌و هنر اشتغال دارند و هنرهای آنها شامل هنرهای مختلف ژاپنی می‌شود، مانند رقص و موسیقی کلاسیک) در کیوتو است. دختر وی که Yukiko نام دارد, بعد از تلاش برای به قتل رساندن خودش بدلیل اینکه معشوقه اش متوجه کار مادرش شده, از توکیو برگشته است. Hatsuko در حال برقراری ارتباطی عاشقانه با ...

ژاپن قرن یازدهم . فرماندار تایرو به خاطر مخالفتش با فساد فئودالى بر کنار و تبعید مى ‏شود . همسرش ، « تاماکى » ( تاناکا ) ، پسرش ، « زوشیو » ( هانایاگى ) و دخترش ، « آنجو » ( کاگاوا ) را که عازم ملحق شدن به او در تبعیدگاه هستند ، به زور به بردگى مى ‏گیرند ...

فیلم بر روی زندگی در هم تنیده دو زوج از طبقه پائین جامعه که در، بخش فقیرنشین و صنعتی توکیو زندگی می کنند تمرکز دارد...

زنی پنجاه ساله که دیگر نمیتواند مردان را جذب کند به زندگی غم انگیز خود نگاهی می اندازد. زمانی که "اوهارو" در دربار امپراطوری قرار داشت عاشق مردی پائینتر از سطح خود می شود. رابطه آنها آشکار شده و "اوهارو" با همراه خانواده اش تبعید می شوند. برای او اتفاقات بعدی زندگی همراه با تحقیر به ارمغان می آورند...

ژاپن ، دوره‏ ى میجى (1912 - 1867) : جوانى مجرد و ثروتمند ( هورى ) دل باخته ‏ى « اویو » ( تاناکا ) مى‏ شود . اما « اویو » بیوه ‏اى است که اگر ازدواج کند ، فرزند یتیمش از ارث پدرى بى ‏بهره مى ‏ماند ...