در سال 1942 در کالیفرنیا ، دو مرد جوان منتظر هستند تا در ارتش آمریکا پذیرفته شوند ولی دل کندن از دوست دخترهایشان برایشان سخت است…

جشن تولد شانزده سالگی «سامانتا» آنطور که او برنامه ریزی کرده پیش نمی رود و اتفاقاتی رخ می دهد که این روز را تبدیل به بدترین روز زندگی او می کند...

میرا و الی زندگی سختی دارند. یک روز که نا پدریشان قصد تجاوز به انها را دارد انها دست به خشونت میزنند و بعد از ان زندگی انها متحول میشود و روال خشونت باری را پی میگیرند..

داستان در مورد مردی است که نمی خواهد باور کند اشتباه خلبان باعث سقوط مرگبار یک هواپیما شده، بلکه به دنبال دلیل دیگری است...

همسر مردی که سالها از گم شدنش در دریا می گذرد، دوباره بر می گردد، ولی مشکل این است که شوهرش دوباره ازدواج کرده است ...

قبل از آغاز جنگ جهانی اول. "آلما" (جرالدین پیچ)، در شهری کوچک در میسی سیپی زندگی می‌ کند و پدرش کشیش کلیسای شهر (آتربری) است. او از کوکی مجذوب "جان" (هاروی) بوده که اکنون یک پزشک است. اما "جان" با دختری به‌نام "رزا (موره‌نو) نزدیکی دارد و ...

» المرگنترى « ( لنکستر )، فرصت ‏طلب دوره‏ گرد و دائم‏ الخمرى است که با تفسیرهاى خاص مذهبى ‏اش، عوام را به خود جلب مى ‏کند و پول در مى ‏آورد. او با » خواهر شارون فالکونر « ( سیمونز )، زنى پاک‏دل آشنا مى‏ شود و آن دو به اتفاق ثروت و شهرت بسیارى کسب مى‏ کنند...

آبشار نیاگارا . « پالى » ( پیترز ) و « رى » ( آدامز ) « کاتلر » براى گذراندن ماه عسل خود به کنار آبشار آمده‏ اند و در این‏جا با زوج دیگرى - « رز » ( مونرو ) و « جرج » ( کاتن ) « لومیس » - آشنا مى ‏شوند . خیلى زود « پالى » ، « رز » را در رابطه ‏ى نزدیکى با مردى به نام « پاتریک » ( آلن ) مشاهده مى‏ کند و در مى‏ یابد که آن دو قصد کشتن « جرج » را دارند ...

گروهی از هواشناسان نیروی دریایی آمریکا که در دوران جنگ جهانی دوم مشغول بررسی وضعیت آب و هوا هستند، مورد حمله نیروی هوایی ژاپن قرار گرفته و برای نجات جان خود به یک قبیله مغول پناه می برند...

یک دانشمند فراری نفرین شده که تحت شرایط سخت عصبی به هیولایی سبز رنگ تبدیل می‌شود...