لندن ، اواخر قرن نوزدهم . صاحب کفاشى معتبرى به نام « هنرى هوریشو هابسن » ( لاتن ) ، مردى است خودکامه و خودمحور که با سه دخترش زندگى مى ‏کند . او اوقاتش را اغلب به نوش خوارى در کافه‏ ها مى ‏گذراند و به آینده‏ ى دخترها که در سن ازدواج هستند بى ‏اعتناست ...

لندن . « هرى فابیان » ( ویدمارک ) در کافه ‏اى پست کار مى ‏کند . دوست « هرى » ، « مرى بریستول » ( تیرنى ) ، که در همان کافه آواز مى ‏خواند او را به یافتن حرفه ‏اى آبرومند تشویق مى ‏کند . با این همه ، « هرى » خلافکارى مادرزاد است و انتظار فرصتى را مى ‏کشد تا یک شبه پولدار شود .

یک دانشمند انگلیسی با یک بمب اتمی از یک مرکز تحقیقاتی فرار می کند. وی در نامه‌ای که به نخست وزیر انگلیس ارسال شده تهدید کرده است که منفجر خواهد شد ...

در زمان رکود اقتصادی انگلستان بانویی جوان تصمیم می گیرد که به خانواده های فقیر کمک کندو…