(بازرس کلوزو) افسر دست و پا چلفتی پلیس فرانسه، سخت در تعقیب یک سارق حرفه ای جواهرات گران بها مشهور به «فانتوم» است ...

"رابرت تابلوت" تاجری ثروتمند که برای سپری کردن تعطیلات به ویلای مجلل خود در ایتالیا رفته ، با سه مشکل روبرو می شود . نامزدش "لیزا" تصمیم به ازدواج با مردی دیگر گرفنه و ...

یک راننده تاکسی عاشق دختری فرانسوی می شود، که سرانجام به آزادسازی او کمک می کند ...

« دکتر بن مکنا » ( استوارت ) و همسرش ، « جو » ( دى ) که همراه پسر کوچک‏شان براى گذراندن تعطیلات به مراکش رفته ‏اند ، شاهد قتل یک مأمور مخفى فرانسوى مى ‏شوند که پیش از مرگش به « بن » مى‏ گوید جاسوسان مى ‏خواهند یک سیاستمدار خارجى را در آلبرت هال بکشند . جاسوسان براى ساکت نگه داشتن آنان پسرشان را مى ‏ربایند و زن و شوهر در تعقیب‏شان به لندن مى ‏روند .

لندن ، اواخر قرن نوزدهم . صاحب کفاشى معتبرى به نام « هنرى هوریشو هابسن » ( لاتن ) ، مردى است خودکامه و خودمحور که با سه دخترش زندگى مى ‏کند . او اوقاتش را اغلب به نوش خوارى در کافه‏ ها مى ‏گذراند و به آینده‏ ى دخترها که در سن ازدواج هستند بى ‏اعتناست ...

بعد از اینکه سه زن برای زندگی بهتر در چاهی سکه آرزو می اندازند یک زن پستچی بنام ایوا سعی دارد به آنها کمک کند .

یک زن و شوهر تازه عروسی کرده است، گزینه ای برای پیوستن به والدین ندارند. در حالی که تلاش می کنند رابطه خود را بدون هیچ گونه حریم خصوصی حفظ کنند ...

یک مرد پس از از دست دادن مراسم عروسی اش در حمله هوایی لوفت وافه، می گردد تا خلبان بمب افکن که اهمیتی به کشتن دیگران نمی دهد را پیدا کند...