» جک برنز « ( داگلاس ) کابوى تنها به آلبوکرکى مى ‏آید تا دوستان قدیمى ‏اش، » پل « ( کین ) و » جرى باندى « ( رولندز ) را ببیند. » جرى « به او مى ‏گوید که شوهرش به جرم کمک به ورود غیرقانونى مکزیکى‏ ها به خاک آمریکا زندانى شده است. » جک « براى رفتن به زندان و کمک به » پل «، عمدا دعوایى در کافه به راه مى‏ اندازد. اما در زندان مى‏ فهمد که » پل « قصد دارد محکومیت کوتاهش را بگذراند...

"نیکولاس" پسری روستایی است که در دهه 1920 به نیویورک می رود. او کاری در گروه "ویل پارادایز" پیدا می کند اما از گروه خارج می شود تا به رویای خود در موسیقی جاز برسد...

زمانی که "جان" قاتل به عنوان یک راننده در نیومکزیکو مشغول به کار میشود ، مردمان شهر متوجه یک قاتل حرفه ای می شوند که روز به روز اوضاع را برایشان خطرناک تر میکند و ...

جرجی" فروشنده دوره گرد صاف و ساده میباشد که ، وارد شهری عجیب می شود. مقامات فاسد شهر تصور می کنند او بازرسی میباشد و در لباس مبدل سفر می کند. آنها از ترس رو شدن فساد خودشان در دزدی از پول مالیات مردم؛ تلاش می کنند او را به قتل برسانند...

تاجر معروف "لوگان استوارت" بین عشق خود به دو زن متفاوت در دهه 1850 و وفاداری به دوست قمارباز خود که پایش را فراتر از مرزها گذاشته گرفتار می شود و...

جورج یک آهنگساز است که قصد دارد رابطه اش را با یک خواننده بهبود ببخشد و ....

در شهر رومی محکوم به فنا ، یک آهنگر به گلادیاتور فاسد تبدیل می شود ، در حالی که پسرش به سمت مسیحیت متمایل می شود...

آنا کارنینا متاهل با وجود امتناع شوهرش از طلاق، عاشق کنت ورونسکی می شود و هر دو باید با عواقب اجتماعی مبارزه کنند.

در سال 1917 است. در روسیه ، انقلاب کمونیستی در حال جهش است. استفان 'استیو' لاک یک نماینده انگلیسی در روسیه است. وظیفه اصلی استیو جلوگیری از بلشویک ها به رهبری جوزف است ...