اودسا شهر کوچکی در تگزاس است که وضعیت خوبی ندارد و از نظر اقتصادی هم در حال مرگ است. تنها چیزی که مردم این شهر را به شوق می آورد پیروزی های تیم فوتبال دبیرستان شهر می باشد...

«دیوید گیل» (اسیپیسی)، رئیس بخش فلسفه ی دانشگاه آستین یکی از اعضای گروهی است که برای الغای مجازات اعدام مبارزه می کنند. اما او خود به اتهام قتل یکی دیگر از فعالان گروه به نام «کنستانس هاراوی» (لینی) دستگیر و محکم به اعدام می شود. در حالی که سرانجام تحقیقات خبرنگاری به نام «بیتسی بلوم» (وینسلت) نشان می دهد که برای «گیل» پاپوش دوخته اند...

والتر نوجوانی 14 ساله است که برای تعطیلات تابستانی نزد دو عموی عجیب و غریب و بداخلاق خود در تگزاس فرستاده می شود. عموهای والتر، گارت و هاب به شیوه خاص خود زندگی می کنند. در خانه آنها تلفن و تلویزیون وجود ندارد و سرگرمی هایشان کاملاً خاص خود آنهاست...

داستان سریال از قرار کلید و اتاقی سحر آمیز است که توسط آن می توان به نقاط مختلف جهان رفت . اجسام داخل این اتاق هر کدام قدرتی را به انسان می دهد و افرادی برای بدست آوردن آن به جان یکدیگر افتاده اند . در این میان افرادی نیز بر این باورند که این وسایل راهی برای ارتباط با خداست . یک کار آگاه پلیس نیز دختر خود را در این اتاق گم می کند و ادامه سریال در مورد پیدا کردن این دختر توسط پدرش و در گیری او با افرادی است که سعی در گرفتن کلید از او و به دست آوردن قدرتها را دارند.

“جمعه شب های روشن” داستان شهر کوچکیست به نام “دیلن” که در ایالت “تگزاس”آمریکا واقع شده است. در این شهر مثل هر شهر دیگه ای و حتی بیشتر از هرشهر دیگه ای زندگی جریان داره، برای اهالی این شهر اما یک شب و یک روزش بیشتر از هرچیز دیگه ای اهمیت داره و اون فوتباله و شب هایی که بازی فوتبال یعنی جمعه شب ها در این شهر برگزار میشه. ما از جایی وارد داستان این شهر میشویم که اونها برای تیم فوتبال دبیرستانشون(دیلن پنترز) یک سرمربی جدید به نام “اریک تیلور” استخدام میکنن تا بعد از مدتها تیم شهرشون رو به قله افتخار برسونه.

این مینی سریال داستان حماسی دو شخصیت در دوران استعمار غرب توسط آمریکا است، یک سفیدپوست و یک سرخپوست."جیکوب ویلر" زندگی پیشین خود را پشت سر می گذارد در حالیکه سرخپوست تلاش می کند با پیشگوئی که می گوید مردم او توسط مهاجران نابود خواهند شد مبارزه کند."جیکوب" با خواهر سرخپوست ازدواج می کند و...