پس از فرار از اتحاد جماهیر شوروی در دهه 1980، یک خانواده یهودی از اودسا در تلاش هستند تا ...

پس از اخراج از سربازی، گروهبان. بارنز از طریق یک سیاستمدار کاریزماتیک با نقشه ای مخفی برای از بین بردن یک عنصر جنایتکار زیرزمینی راه خود را به جامعه باز می یابد.

داستان فیلم درباره شب هالووین در یک شهر کوچک است که خون به راه میوفتد و …

مردی در حال مرگ در جستجوی یک درخت شفا دهنده است تا خود را نجات دهد ....

پلیس FBI قصد دارد با همکاری یک فرد روانی ، یک قاتل زنجیره ای را دستگیر کند

چارلی منتل یک کارآگاه پلیس باسابقه است که پرونده قتل دو پلیس که بیرحمانه کشته شدن را پیگیری میکند و قصد دارد مسئولین اینکار را پیدا کند .

در شهر نیویورک، مردی که دست راست رئیس باندی جنایتکار است، توسط زنی که قربانی این باند بوده اغوا می شود. زنی که به دنبال تلافی و انتقام است و ...

«بن سوبول» یک روانپزشک است که مشکلاتی دارد: زمانی که بیمارانش شروع به درد و دل می کنند، پسرش جاسوسی آن‌ها را می کند، پدر و مادرش تصمیم ندارند در مجلس عروسی که در پیش دارد شرکت کنند،‌ و مشکلات بیمارانش او را به چالش نمی کشند. «پاول ویتی» پدرخوانده، که رئیس یک خانواده تبهکاری است، نیز مشکلاتی دارد: حمله های عصبی در جمع ها، قادر نبودن به کشتن افراد، و ... اکنون پاول ویتی برای مشکلاتش به بن مراجعه می کند و ...

پادشاه جنگجو اودیسه زندگی خود را در پادشاهی ایتاکا ترک می کند تا در جنگ تروا بجنگد...

دهه ی 1960، محله ی ایتالیایی نشین در منطقه ی برانکس نیویورک. پسر بچه ای به نام «کالوجرو» (کاپرا) هم راه با خانواده اش در همسایگی نوشگاهی زندگی می کند که پاتوق «سانی» (پالمینتری) و دارو دسته ی مافیایی اش است؛ همان جایی که «لورنزو» (دنیرو)، پدر «کالوجرو» هشدارش داده که آن طرف ها نپلکد...