یک میلیونر پس از یک تصادف معتقد است که او بابانوئل است...

"تام سایر" پسر بازیگوشی است که شاهد یک قتل یبوده است .او با "هاکلبری فین" پسری بدون خانواده دوست می شود و در تلاشند تا مدارکی درباره قتل به دست آورند ...

سن فرانسیسکو. «دانیل هیلارد» (ویلیامز) که همسرش، «میراندا» (فیلد) از او جدا شده، فقط اجازه دارد که روزهای شنبه بچه هایش را ببیند. او خیلی زود به این نتیجه می رسد که برای حضور بیشتر در کنار بچه ها، باید خود را به شکل یک خدمتکار زن درآورد و به استخدام در همسرش دربیاید...

پس از یک فاجعه هوایی،"مکس کلین" یکی از بازماندگان دچار تغییر شخصیتی می شود.او که دیگر نمی تواند با زندگی سابق خود و همسرش "لائورا" ارتباط برقرار کند،نوعی احساس شکست ناپذیری و خدا بودن پیدا می کند.وقتی روانشناسش از کمک به او بازمی ماند او را برای دیدن یکی دیگر از بازماندگان حادثه می فرستد و...

در سال 1955 در فلوریدا یک کهنه سرباز کره ای دچار فروپاشی روانی شده و به یک بیمارستان روانی که بیشتر شبیه زندانی میماند که در آن از افراد سوء استفاده میشود فرستاده میشود ....

یک مرد فلج یک میمون آموزش دیده را خریداری میکند که میخواهد در کارهایش کمکش کند، اما احساسات میمون بر علیه صاحب جدیدش می جوشد و خشن تر می شود...

زندانی جدیدی (ردفورد) را به یکی از زندان های ایالتی منتقل می کنند. پس از ماجراهایی و آشنایی با محیط زندان، طی یک شورش در سلول های انفرادی، معلوم می شود که او، رئیس جدید زندان «هنری بروبیکر» است و می خواهد به اصلاح وضع زندانیان بپردازد...

ارل نام مردی است که در لاتاری مقدار زیادی پول برنده می شود ولی بلیط آن را در یک تصادف از دست می دهد و در بیمارستان به این نتیجه می رسد که بد شانسی او برای کارهایی است که در گذشته انجام داده و تلاش می کند کار های بد خود را جبران کند و از همه کسانی که به آنها آسیب رسانده دلجویی کند.

سریال درباره خون آشامی هست که در این سریال با نام آنجل (فرشته) شناخته میشه، یه روح انسانی داره که به خاطر کارایی که در گذشته انجام داده احساس گناه میکنه و به دنبال راهی هست که اشتباهات گذشته رو جبران کنه و خودش رو از این احساس رها کنه. اون به لس آنجلس میاد تا با قدرتی که داره از مردم در مقابل خون آشام ها حفاظت کنه اما باید بیشتر از خون آشام ها با وسوسه خون آشامی خودش هم مبارزه کنه ...

سریال سلطان محله‌ی کوئین ماجراهای کمدی "داگ هفرنان" مردیه که یک زندگی خوب و یک همسر زیبا به نام "کری" داره اون یک تلویزیون بزرگ داره که با دوستاش برنامه ها رو تماشا میکنه و از شغلش به عنوان مامور تحویل راضیه تا اینکه یک روز پدرزن اعصاب خرد کنش نقل مکان میکنه تا با اونا زندگی کنه و...