بعد از یک تصادف مصیبت بار , مردی بدنبال هضم حادثه و گرفتن انتقام چیزهائی که از او گرفته شده است .

یک موجود افسانه‌ای در کوه‌ هیمالیا به نام یتی متقاعد می‌شود که موجودات زیرکی که تحت عنوان انسان شناخته می‌شوند ، واقعا وجود دارند و…

«ادوارد کول» (نیکلسن) و «کارتر چمبرز» (فریمن) هر دو بیمارانی سرطانی هستند که ماه های آخر عمرشان را در بیمارستان طی می کنند. آن دو تصمیم می گیرند که از بیمارستان فرار کنند و به تمام آرزوهای شان جامه ی عمل بپوشاند...

این سریال نگاهی به زندگی شخصی و حرفه ای گروهی از زنان که برای یک سازمان ورزشی در لس آنجلس بازی می کنند، دارد...

یک انیمیشن کمدی و ماجراجویانه که داستان پسری سیزده ساله به نام مایلو مورفی را روایت میکند که نوه ی نوه ی نوه ی مورفی معروف و همنام اوست...

داستانی هیجان انگیز اما عاطفی که در مورد هرج و مرج های روزانه بیمارستانی شلوغ میباشد که تیمی از دکتران شجاع آن را اداره میکنند. آنها از پس اتفاقات خاصی که روی میدهد به خوبی بر می آیند و...

سریال داستان پسریه به اسم Ned. ند 9 سالشه که متوجه میشه توانایی خارق‌العاده‌ای داره: میتونه موجودات مرده رو تنها با یک بار لمس کردن زنده کنه. ند اما خبر از محدودیت‌های این موهبت نداره. همون روز مادر ند میمیره و ند هم زنده‌اش میکنه. یک‌دقیقه‌ی بعد پدر دختر همسایه میمیره. شب موقعی که مادرش می‌بوسدش، مادرش هم‌ میمیره. محدودیت‌ها این‌هاست: 1- اولین تماس زنده میکنه و دومین تماس جان رو میگیره، برای همیشه. 2- اگه موجودی رو که زنده کرده طرف یک دقیقه دوباره برنگردونه یکی دیگه به جاش خواهد مرد. ند البته عاشق دختر همسایه هم بوده. 18 سال بعد، ند شده یک pie-maker موفق و منزوی. تقریبا با هیچ کس رابطه‌ای نداره. یه کارآگاه خصوصی به اسم Emerson Cod اتفاقی متوجه توانایی ند میشه و با هم شروع به کار میکنند، به این شکل که امرسون پرونده‌های قتل رو پیدا میکنه، ند هم با زنده کردن مقتول و پرسیدن چندتا سوال به حل پرونده کمک میکنه. یکی از پرونده‌ها مربوط میشه به قتل دختری روی قایق تفریحی. دختری به اسم :Charlotte "Chuck" Charles دختر همسایه‌ی ند، عشق دوران کودکیش که پدرش رو اتفاقی کشته بود...

تیمی متشکل از افراد حرفه ای و متخصص مسئول تحقیق و بررسی پرونده های جنایی می شوند که در این میان با حوداث و اتفاقات هیجانی و خطرناک مواجه می شوند.

مایا گلو، خبرنگار پرشوریست که برای چندمین بار از کار بیکار شده ‌است. حالا با او با خطر تخلیه‌ی آپارتمانش روبرو است، مایا که قادر به پیدا کردن شغل جدیدی نمی‌باشد مجبور می‌گردد تا در مجله‌ی مد بلاش که متعلق به پدرش است مشغول به کار شود...