«جیمز ادواردز» (اسمیت)، پلیس نیویورکی، سر و شکلی ورزشکارانه و رفتاری بی توجه و سبک سرانه نسبت به اجرای قانون دارد. یک شب، پس از تعقیب بزه کار مرموزی که یک موجود ماورای زمینی از آب در می آید، «کی» (جونز)، یکی از مأموران کهنه کار سازمانی دولتی که سال هاست مخفیانه رفت و آمد موجودات فضایی را زیر نظر دارد، او را به هم کاری دعوت می کند .....

دو زن، هر یک به دلیل خاص خود، ایمپلنت می کنند و دچار عوارض وحشتناکی می شوند. آن ها تصمیم می گیرند با کمک هم ، با کمپانی های داروسازی که زندگیشان را زیر و رو کردند، مبارزه کنند.

جینا جوان است ، اخیراً ازدواج کرده و بی حوصله است. در سفر به دریاچه تاهو ، او بازی بلک جک را کشف می کند. او که به طور فزاینده ای با قمار وسواس می ورزد ، امیدوار است که خط شانسش دوام بیاورد.

شیکاگو، «کالوین» (ساترلند) ، همسرش، «بت» (مور) و پسرشان (کانراد) «هاتن»، تلاش می کنند تا پس از مرگ ناگهانی پسر بزرگتر خانواده – «باک» (دوبلر) – و خودکشی نافرجام «کانراد» ، دوباره ی زندگی ای عادی را از سر بگیرند...

واشینگتن. «چنس» (سلرز)، مرد میان سال بی سواد و نادان، مدتهاست که عنوان باغبان در خانه ی ارباب پیرش زندگی می کند و تنها از طریق تلویزیون با دنیای خارج ارتباط دارد. پس از مرگ پیرمرد، او مجبور به ترک خانه می شود و خیلی زود به خانه ی سیاستمدار ثروتمندی به نام «بنجامین راند» (داگلاس) راه پیدا می کند...

الزبث تاسیونی، یک وکیل غیر متعارف، دیدگاه منحصر به فرد خود را برای انجام مشاهداتی برای دستگیری مجرمان در کنار پلیس نیویورک بیان می کند...

اینگرید یون، یک وکیل جوان ایده‌آل، با قطب‌نمای اخلاقی و علایقش درگیر مبارزه برای صعود به مسیر شریک در یک شرکت حقوقی نخبه در شهر نیویورک است.

داستان فیلم 10 سال پس از گم شدن دکستر مورگان در چشم طوفان لورا اتفاق می افتد. او اکنون با نامی جعلی در شمال نیویورک، دور از خانه اصلی خود در میامی زندگی می کند.

عوامل نخبه بخش بین المللی FBI در حالی که با ماموریت محافظت از آمریکایی ها در هر کجا که باشند ، به سراسر جهان سفر می کنند.