داستان سر نیکلاس 'نیکی' وینتون، دلال جوان لندنی است که در ماه های منتهی به جنگ جهانی دوم، بیش از 600 کودک را از چکسلواکی تحت اشغال نازی ها نجات داد...

هلن با نامزدش کوین و برادر کوچکش بارنی در دنیای ویران شده حرکت می کند. ناامید از یافتن کمک پس از اینکه عفونت بارنی به آرامی او را به یک زامبی تبدیل می‌کند، به خانه‌ای می‌رسند که در آن دن، مردی که پناهگاهی دارد، زندگی می‌کند...

هدلی و الیور در پرواز از نیویورک به لندن شروع به عاشق شدن یکدیگر کردند. احتمال یافتن دوباره یکدیگر غیرممکن به نظر می رسد، اما عشق - و لندن - ممکن است راهی برای سرپیچی از شانس داشته باشند.

یک قایق کوچک باز در یک دریای مشکل ساز در ساحل هلند شخم می زند. یک مرد انفرادی در رکاب. چند روز بعد ، هنگامی که باد تسویه می شود ، بقایای خرد شده قایق ...

داستان این فیلم که در دوران 19ام تاریخ انگلستان رخ میدهد ، در مورد جین آستین و دوستانش میباشد که با یک چالش بزرگ در این دوران روبرو میشوند آن هم با یک ارتشی از زامبی ها روبرو میشوند…

گروهی از دختران نوجوان به طور مرموزی قدرت خاصی را در خود ایجاد می کنند که به آنها اجازه می دهد مردم را به دلخواه خود برق بزنند.

پس از 10 سال زندان، یک زن به زادگاه کوچکش برمی گردد اما در آنجا کسی او را نمی پذیرد...

قاضی هیل به علت فشار نخست وزیر برای تبرئه کردن متهمان یک پرونده به میلتون مهاجرت می کند. میلتون یک شهر صنعتی است که کارخانه های پارچه بافی بزرگی در آن قرار دارد. صاحبان این کارخانه ها علنا کارگرانشان را استثمار می کنند. قاضی هیل دختری به نام مارگارت دارد. مارگارت در اولین برخورد با صاحبان یکی از کارخانه ها به نام آقای تورنتون به عمق شقاوت او پی می برد. اما آقای تورنتون به او علاقه مند می شود و سعی دارد که دیر یا زود از خانم مارگارت خواستگاری کند. اما با توجه به جو پارچه بافی روابط آنها تیره تر می شود.