"دکتر مارتین هفروبر"، بزرگترین جراح مغز و اعصاب دنیا ، "دولورس بندیکت" را در یک تصادف رانندگی مجروح می کند . او مغز "دولورس" را ، به تکنیکی که خود اختراع کرده جراحی می کند . بعد از بهبودی ، آنها عاشق هم شده و با هم ازدواج می کنند اما ...

در زمین پس از اخر زمان یک جادوگر با دوستان خودش به جنگ با جادوگران بد میرود که صلاحی برای فتح دنیا دارند

صاحب یک فروشگاه موادغذایی در گرینویچ ویلیج به نام «مایلز مانرو» (آلن) با اکراه برای عمل جراحی به بیمارستان می رود. زمان، سال 1973 است. عمل ناموفق می ماند و پزشکان به سرعت او را منجمد می کنند. «مایلز» دویست سال بعد بیدار می شود و خود را در دنیایی پیش رفته و نامأنوس می یابد...

سن فرانسیسکو، "سام بیسل" ، کارمند جزء حسابداری یک آژانس تبلیغاتی که با همسر و دو دخترش زندگی ساده و خوشبختی دارد، ناچار می شود نقش شوهر همسایه شان، "جانت" را بازی کند...

یک دانشمند فراری نفرین شده که تحت شرایط سخت عصبی به هیولایی سبز رنگ تبدیل می‌شود...

رئیس پلیس بارنی میلر، جدا از حل کردن مشکلات محلی باید به مشکلات کاراگاه‌های زیردستش که همگی قمارباز و زن/باز هستند هم رسیدگی کند...

این سریال داستان خانواده‌ای کشاورز را در قرن نوزدهم نشان می‌دهد که در روستایی به نام والنات گرو اقامت کردند. در این سریال داستان زندگی لورا اینگلز فرزند دوم این خانواده، قهرمان اصلی این سریال، از کودکی تا دوران تدریس در مدرسه و ازدواجش در والنات گرو نشان داده می‌شود...

داستان این سریال درباره کارکنان یک بیمارستان در جنگ کره است که درمی یابند خنده بهترین درمان در این وضعیت جنگی می باشد...

آرشی بانکر سرباز کهنه کار جنگ جهانی دوم، یک کارگر خانواده دوست ولی خرافاتی است ، همیشه در حال سر و کله زدن با خانواده اش ، درباره مسائل مهم روز است او به شدت متعصب میباشد و با هر کسی که متولد آمریکا نیست مشکل دارد...

جنی لوگان یک لباس عتیقه را در اتاق زیر شیروانی خود کشف می کند که به او اجازه می دهد در زمان سفر کند. به زودی او بین زندگی با شوهر فاسق خود و عاشقانه با یک هنرمند خوش تیپ که در اوایل قرن به قتل رسید، درگیر می شود.