زمانی که یک بشقاب پرنده فضایی، شان (بره ناقلا) را می‌دزدد، بیتزر و دیگر گوسفندان مزرعه یک ماجراجویی جدید و بامزه را برای یافتن شان آغاز می‌کنند که سازمانی شوم به نام فارماگدون شان را دزدیده و ممکن است نجات او دیگر دیر شده باشد.

هنگامی که شان می خواهد از روزمرگی خارج شود و مقداری تفریح کند، تصمیم می گیرد کشاورز، کاروان و گله را از تپه تند عبور داده و به شهر بزرگ ببرد… در ماجراهایی که برای شان و گله اتفاق می افتد تنها فکری که در سر آنهاست بازگشت به چمن سبز خانه است…

درمورد شاهزاده ای خوش قلب است که دوست دارد در آینده، به جای ملکه شدن و حکمفرمایی، دکتر شود و بیماران را معالجه کند. او تصمیم می گیرد به همراه دوستش و یک اژدها به نقاط مختلف دنیا سفر کند و حیوانات زخمی را درمان کند تا اینکه عمویش او را پیدا می کند و در زندان قصر، حبس می کند اما …