داستان این فیلم درباره نگهبانی ایتالیایی به نام تونی میباشد که راننده‎ یک پیانیست آفریقایی به اسم دن شرلی می‌شود تا او را در یک تور موسیقی در دهه شصت همراهی کند و…

پسری که تعطیلات تابستان در یکی از سواحل آمریکا میگذراند، شیفته دختری می‌شود و ...

ریک و فرد دو دوست قدیمی هستند . اکنون و پس از چند سال که هر دو ازدواج کرده اند هر دو دچار مشکلات زیادی با همسرانش می شوند و در مشورت با یکدیگر تصمیم می گیرند تا برای مدتی کوتاه دوباره به دوران مجردی و سرکشی های دونفره ی خود بازگردند .یک هفته زندگی آزاد آنها اما با مشکلات و ماجراهایی فراوان همراه می شود

«هال لارسن» (بلک) آدم زن باره نفرت انگیزیست که به توصیه پدرش در جست و جوی یک زن ایده آل و رؤیایی در کلوپهای شبانه ول می چرخد؛ اما با هیپنوتیزمی مسخره ذائقه اش تغییر کرده و به جای ظاهر متوجه «زیبایی درون» شان می گردد...

چارلی افسر پلیس ساده ای در رود آیلند است که همه مردم او را دست می اندازند. کسی او را جدی نمیگیرد حتا نامزدش تنها پس از ازدواج با او به او خیانت میکند و در حالی که سه پسر حاصل از روابط نامشروع را پیش چارلی میگذارد با مرد کوتوله سیاه پوستی فرار میکند. این اتفاقات موجب نوعی سرخوردگی در چارلی میشود و به مرور زمان شخصیت شیزوفرنی جدید به نام هنکس در وجود او شکل میگیرد. هنکس بر خلاف چارلی شخصیتی شرور از یک پلیس خشن و مردم آزار است. اداره پلیس احساس میکند که چارلی نیاز به مدتی استراحت و سفر دارد از همین رو چارلی را به عنوان اسکورت آیرین به ‌خاطر یک سلسله سوء تفاهمات ارتباطی (با محبوب سابقش)، تا نیویورک اسکورت کند تا در آن‌جا بازجوئی شود...

:وسوسه ی دیدن دوباره ی «مری جنسن»(دیاز)، دختر رؤیایی تمام بچه های دانشکده، باعث می شود «تد استرومان» (استیلر) از یک کارآگاه مخفی به نام «پت هیلی» (دیلن) بخواهد تا درباره ی او تحقیق کند و خبر بدهد که در حال حاضر چگونه زندگی می کند.

یک دانشجوی در میامی متوجه میشود که به جرم قتل پسری برای او پاپوش ساخته اند و بعد از فرار همراه یک جادوگر و یک دوست سعی دارند قاتل واقعی را پیدا کنند .

این سریال در مورد مردی به نام اد پول (با بازی دیو فرانکو) است که وقتی متوجه می‌شود او سومین عضو از خانواده‌اش است که با افکار خودکشی دست و پنجه نرم می‌کند، تصمیم می‌گیرد زندگی خود را تغییر دهد. او با توجه به تاثیرات مخربی که خودکشی برادر و پدرش در گذشته بر روی مادرش گذاشته بود، تصمیم می‌گیرد تا یاد بگیرد چگونه در «اکنون» زندگی کرده و انگیزه جدیدی در زندگی خود پیدا کند اما…

جریان مربوط به مردیست که سالها پیش ورزشکار بوده و پس از سالها دوری از شهر مادری اش دوباره به آنجا برگشته تا در دبیرستانی که در آن درس خوانده به مربیگری ورزشی بپردازد...