وقتی خواهرش از او می‌خواهد که مراقب پسرش باشد، یک روزنامه‌نگار با برادرزاده پرانرژی‌اش به سفری بین‌المللی می‌رود تا زندگی دور از لس‌آنجلس را به او نشان دهد...

مرد جوانی که از فراموشی رنج می‌برد، باید به اعماق نقاط دوردست ذهنش بکاود تا به یاد بیاورد که کیست و قبل از اینکه ویروسی که او را آلوده کرده است، عشق زندگی‌اش را نجات دهد...

دو مجرم کهنه کار در سایه های شهر لس آنجلس به دنبال ثروت، عشق و رستگاری هستند...

آنجلا ویدال یک گزارش گر تلویزیونی است که بهمراه فیلمبردارش برای پوشش خبری از فعالیت های یک ایستگاه آتش نشانی در لس آنجلس اعزام می شود . پس از اینکه با ایستگاه تماس گرفته می شود ، آنجلا بهمراه گروه آتش نشانی عازم یک آپارتمان کوچک می شود . زمانیکه آنها به مقصد می رسند...

«رابرت ویکفیلد» (داگلاس) که به تازگی در سازمان ضد مواد مخدر به منصب تازه ای دست پیدا کرده، با شنیدن خبر اعتیاد دختر شانزده ساله اش، «کارولاین» (کریستنسن) یکه می خورد. از سوی دیگر، خارج از مرزهای امریکا، «خاویر رودریگس» (دل تورو)، پلیس مکزیکی، جنگ خود را علیه مواد مخدر پیش می برد و کار به جایی می رسد که پای او به پرونده ی بررسی اقدامات «ژنرال آرتورو سالاسار» (میلیان) باز می شود..

«لوتر ویتنی» (ایست وود)، دزدی کارکشته وارد خانه ی «والتر سالی ون» میلیاردر (مارشال) می شود. اما در خانه ی «سالی ون»، همسر او (هاردین) را با رئیس جمهور امریکا (هاکمن) سرگرم می بیند. کمی بعد محافظان رئیس جمهور، «خانم سالی ون» را به قتل می رسانند..

«هنری هیل» (لیوتا)، نوجوانی که در محله ای پر از آدم های خشن و سنگدل بزرگ شده، آرام آرام تبدیل به یک گنگستر می شود. «هنری» از طریق «جیمی کانوی» (دنیرو) – مردی که بزرگ ترین سرقت های نیویورک را طراحی و اجرا کرده – با «تامی دویتو» (پشی)، گنگستری ایتالیایی آشنا می شود. اما در پایان، تمامی این رفقا در چنان مخمصه ای گیر می افتند که باید هر کاری از دست شان برمی آید انجام دهند تا زنده بمانند...

"لوتی میسون" افسر پلیش لس آنجلس است که هر جا جنایت یا مواد مخدر در میان باشد او از راه می رسد. او حین کمک به یک دادستان، معامله مواد مخدری را با شاهدی که برای یک پرونده دیگر نیاز دارد مهیا کرده و...

«آکیم» (مورفی)، شاهزاده ی افریقایی به دختری که پدرش برایش در نظر گرفته، علاقه ای ندارد و همراه دوستش، «سمی» (هال) به امریکا می رود. او در آن جا شیفته ی دختری به نام «لیزا»(هدلی)می شود و به اتفاق سمی،با هویت بدلی، نزد پدر الیزا شروع به کار می کند.

لونگان برای بازگشت به گاندورف برنامه ریزی میکند و هوکر برای یافتن او