مردی که در آستانه ازدواج میباشد، بعد از این که هواپیمای او هنگام بلند شدن از زمین دچار سانحه می شود، با زنی شگفت انگیز آشنا می شود...

«ستوان فرانک دربین» (نیلسن) زودتر از موعد خود را بازنشسته کرده و حالا شوهری خانه دار به شمار می آید. اما «سروان اد هاکن» (کندی)، «دربین» را مجاب می کند تا برای دستگیری «روکو» (وارد)، رهبر کشوری کوچک و بدنام، بار دیگر وارد عمل شود...

«دنیس»، بچه ی شیطان شش ساله، زندگی را برای یکی از همسایه ها، یعنی «آقای ویلسن» بدعنق (ماتو) سخت می کند...

"باب نیوهارت" در نقش یک کمدین ظاهر می شود بازیگری که با شامپانزه ای بر روی صحنه بازی می کند ...

سر بچه ای به نام «کوین» (کالکین)، به دلیل شیطنت هایش، شب پیش از سفر خانواده اش برای تعطیلات کریسمس، تنبیه می شود تا در اتاق زیر شیروانی بخوابد، و او هم پیش از خواب آرزو می کند که تمام اعضای خانواده اش ناپدید شوند. صبح روز بعد، همه «کوین» را فراموش می کنند و به سفر می روند و وقتی متوجه نبود او می شوند که دیگر دیر شده است...

با تغییر آب و هوای دنیا، دایناسورهای گیاه خوار با کمبود مواد غذایی روبه رو میشوند و راهی میشوند به سوی «دره ی بزرگ»، جایی که در آن گیاهان فراوانی پیدا می شود ...

در یک سیاره دوردست، بازماندگان یک سفینه فضایی که سقوط کرده است در معرض نیروهای مرموزی قرار می گیرند که باعث پیر شدن آنها می شود و تنها در هشت روز می میرند ...

“ریچارد کالیر” نمایشنامه نویس جوان خود تلاش می کند تا بازیگری که تصویر قدیمی اش در هتل آویخته شده است را پیدا کند و…

« سر ویلفرید روبارتس » ( لاتن ) ، وکیل سرشناس ، از یک سکته‏ ى قلبى جان سالم به در برده است و دوران نقاهت را مى ‏گذراند . پزشکان او را از ادامه‏ ى کار در محاکم جنایى منع کرده ‏اند ، با این همه ، « روبارتس » دفاع از مردى به نام « لنرد وول » ( پاور ) را متهم به قتل بیوه زنى ( واردن ) شده قبول مى‏ کند.

ارل نام مردی است که در لاتاری مقدار زیادی پول برنده می شود ولی بلیط آن را در یک تصادف از دست می دهد و در بیمارستان به این نتیجه می رسد که بد شانسی او برای کارهایی است که در گذشته انجام داده و تلاش می کند کار های بد خود را جبران کند و از همه کسانی که به آنها آسیب رسانده دلجویی کند.