این تراژیکدی زمانی شروع می شود که مردی با صدای زنگ کم در گوش خود از خواب بیدار می شود و در یخچال خود یادداشتی رمزآمیز را کشف می کند "دوست شما لوئیجی درگذشت. من ماشین را بردم."

زندگی لوسیا که به ظاهر کامل به نظر می رسد کامل است وارونه می شود وقتی رازهایی را کشف می کند که او را وادار به شکستن روال معمول خود می کند.

داستان سیاستمدار ایتالیایی جولیو آندرئوتی، که از زمان احیای دموکراسی در سال 1946، هفت بار نخست وزیر ایتالیا بوده است.

داستان درباره زوجی که نمی خواهند از خود بچه دار شوند و یک زن باردار و مجرد که برای مدتی به خانه احتیاج دارد ، رابطه این سه قهرمان داستان حداقل عجیب است.