« جانى کیس » ( گرانت ) ، جوان جاه‏طلب ، با زرنگى موفق مى ‏شود خود را به دخترى ثروتمند ( نولان ) نزدیک کند و نزد خانواده ‏ى او نیز به محبوبیت برسد.

پس از برنده شدن در یک مزرعه گل میخ به جای بدهی های قمار، دوک بردلی، کتابفروش، چشمش را به دختر قمارباز متوفی و نامزد میلیونر او می اندازد.

بی پولمن و دخترش جسی در حال گذراندن دوران سختی پس مرگ شوهرش هستند و بی بسختی مخارج زندگی خود را تامین میکند.در این میان خدمتکار سیاه پوستی به اسم دلایلا از راه میرسد که قبول میکند در قبال اتاقی برای زندگی خود و دخترش،برای آن ها بطور مجانی کار کند،دختر دلایلا پوست سفیدی دارد و بهمین خاطر همیشه به دیگران درمورد سیاه پوست بودن خود و مادرش دروغ میگوید و از بابت خدمتکار بودن مادرش خجالت میکشد.پس از مدتی...

یک شهروند کشور کوچک پادشاهی آنجا را ترک کرده و به پاریس میرود تا زندگی جدیدی را آغاز کند ....

مسیرهاى زندگى مشتریان گراند هتل تلاقى مى ‏کند و داستان‏هاى کوچک و بزرگى مى ‏سازد...

"پیت" (تریسی)، خلبان شجاع بمب‌ افکن در خلال جنگ جهانی دوم، در برخورد با ناو هواپیمابر آلمانی ها کشته می‌ شود و نامزدش ، "دوریندا" (دان) را که او نیز خلبان است، افسرده و اندوهگین بر جای می‌گذارد...

داستان صاحب یک سیرک غرق در بدهی که با شرخران، کلانترها و دختر مورد علاقه‌اش که با یکی از اجراکنندگانش و یک مرد جوان ثروتمند در ارتباط می باشد، درگیر شده است.