"برای جوان مردن خیلی پیر است" یک سریال درام جنایی به کارگردانی نیکلاس ویندینگ رفن است. در دنیای پر جرم و جنایت شهر لس آنجلس، نامزد یک افسر پلیس به نام مارتین (مایلز تلر) به قتل می‌رسد. مارتین که قصد انتقام دارد بزودی خودش را در جهان زیرزمینی قاتلان حرفه‌ای، یاکوزاها، مافیای روسی، کارتل های اهل مکزیک و گروهی از گانگسترها گرفتار می‌بیند...

دو جوان، هر کدام از نقطه‌ی مختلف جهان هستند، با فرهنگ های مختلف، عازم سفری می شوند به سمت بزرگترین فستیوال موسیقی در کالیفرنیا.

دامینک(وین دیسل) پس از آخرین سرقتش به همراهی نامزدش لتی و دوستانش ازینکه همش تحت تعقیب و گریز از دست پلیس هست خسته شده و تصمیم می گیرد کهازین کار دست بکشه و به جایی ناشناس برود تا آبها از آسیاب بیوفته از طرفیبرایان (مامور پلیس) به دنبال گروهی تبه کار است که از طریق راننده هایورزیده اقدام به وارد سازی مواد مخدر به آمریکا از طریق مرز مکزیک میکنند. در همین بین به دامینیک خبر می رسد که نامزدش کشته شده است او پس ازبازگشت و پیدا کردن سرنخ هایی برای انتقام به همان گروه تبهکار می رسد کهدر اینجا دوباره با مامور پلیس (برایان) مواجه می شود و برای پیوستن بهگروه تبهکاران باید با راننده های حرفه ای مسابقه دهند و...

«جری» و «ریچل» دو فرد غریبه‌اند که با تماس تلفنی مرموز زنی که تا بحال ندیده‌اند، درگیر یک ماجرای مشترک می شوند. آن زن با تهدید زندگی و خانواده‌شان، آن‌ها را مجبور به انجام کارهایی خطرناک کرده، و از طرفی تمام حرکاتشان را زیر نظر گرفته است.

داستان این فیلم به روزهای اولیه ساخت شراب در کالیفرنیا برمی گردد 1976 که هنوز این برند معروف نشده بود و چگونگی معروفیت آن .

زندگی یک مرد مطلقه وقتی تغییر میکند که مرد در حال مرگی از او میخواهد که عشقش را برایش پیدا کند تا بتواند از او خداحافظی کند و ...

جسیکا مارتین که بهمراه شوهر و پسرش در کالیفرنیا زندگی می کند یکروز که پسر خود را به مدرسه می رساند در بازگشت به خانه توسط گروهی از اراذل به رهبری مردی خبیث به اسم گریر مورد هجوم قرار گرفته و به محل ناشناخته ای انتقال داده شده و در یک اتاق زندانی می شود . جسیکا با استفاده از یک تلفن معیوب شماره هایی را بصورت اتفاقی می گیرد و موفق می شود با مرد جوانی به اسم ریان تماس بگیرد . ریان با شنیدن صدای نالان و مضطرب این زن که در خواست کمک می کند قانع می شود تا به او کمک کند . جسیکا به ریان می گوید که آدم راباین قصد دارند فرزندش را نیز بدزدند . ریان ابتدا به سراغ پلیس می رود اما وقتی اقدام موثری از طرف آنها نمی بیند تصمیم می گیرد خودش دست بکار شده و جسیکا و فرزندش را نجات دهد و ...

«بروس نولان» (کری) خبرنگاری تلویزیونی در یکی از آن روزهای پر از بدبیاری اش، از کوره در می رود و به خداوند به خاطر آن که روزگارش را چنین پر مصیبت ساخته، گله می کند. اما در کمال شگفتی خداوند بر او ظاهر می شود و این فرصت را در اختیارش گذاشته می شود که دریابد خداوند چه مسئولیت های عظیمی به عهده دارد.

پس از درگیری «کیپ» (ریبیزی) باا رئیس یک باند تبهکاری، برادر بزرگ ترش، «رندال رینز» (کیج) برای نجات جان برادرش، متعهد می شود که با هم کاری چند سارق حرفه ای اتومبیل یک شبه پنجاه اتومبیل گران قیمت را بدزدد...

آزمایشهای هسته ای فرانسه در اقیانوس آرام باعث به وجود آمدن یک مارمولک بزرگ میشود که همه آن را به نام "گودزیلا" میشناسند. او وارد منهتن نیویورک میشود و شروع به خرابکاری میکند...