در دنیای غرب وحشی فردی بنام الن با قصد انتقام از یک شهر کوچک به کلانتر این شهر تبدیل میشود ....

یک سیاستمدار سالخورده در تلاش است برای آخرین بار در دورانی که تلویزیون نقش زیادی در بازی های سیاسی ایفا می کند، به عنوان شهردار یکی از شهرهای آمریکا انتخاب شود...

فیلم داستان زندگی خانواده "کوارکز" در ایندیانای است. فرقه مذهبی آنها به شدت مخالف خشونت و جنگ میباشد ، برای آنها راحت نیست که با قوانین فرقه خود هر روز روبرو شوند اما زمانی سربازان جنوبی وارد منطقه می شوند اوضاع واحوال آنها به شدت بد می شود...

یک زندانى به نام « گلن » ( بوگارت ) ، به هم‏راه برادرش ، « هال » ( مارتین ) و یک زندانى دیگر ، به نام « کابیش » ( میدلتن ) مى ‏گریزد . هدف او انتقام گرفتن از پلیسى ( کندى ) است که او را به زندان انداخته است . آن سه نفر در راه و تا رسیدن پول ، به خانه‏ اى آرام و بى‏ سر و صدا مى‏ روند و افراد خانواده را به گروگان مى‏ گیرند ...

گری یک مزرعه دار صلح طلب است که همراه پدرش سم زندگی میکند . فرانک واکر نیز امیدوار است که تجارت معدن طلا رو رونق ببخشد همچنین سعی دارد آتش جنگ بین سرخپوست ها و سفید پوست ها را بیشتر کند و در همین حین محموله طلاها را به سرقت می برد و تقصیر را به گردن گری می اندازد و ....

"مت دورکس" که گله داری بزرگ است به یک کارخانه ذوب مس که آب را آلوده می کند حمله کرده و سپس دارائیهایش را بین پسران خود تقسیم می کند.یکی از پسرانش به نام "جو" مسئولیت حمله کردن را پذیرفته و سه سال به زندان میرود .مت بر اثر حمله ای قلبی از دنیا رفته و "جو" تصمیم به انتقام می گیرد...

« مت کالدر » ( میچم ) ، « کى » ( مونرو ) و « هرى وستن » ( کالهون ) را که قایق‏شان در حال غرق شدن است نجات مى‏ دهد . « هرى » در عوض اسب او را مى ‏دزد و « مت » و « کى » را هم‏راه با پسر کوچک « مت » ، « مارک » ( رتیگ ) ، در معرض خطر سرخ‏پوستان رها مى ‏کند ...

در هجدهمین سلسله مصر، سینوحه ، بچه ای یتیم، یک پزشک درخشان می‌شود. آوازه او به فرعون می‌رسد و او با دوست خود هرمهب به خدمت قصر فرعون دعوت می‌شود. داستان فیلم در مورد فراز و نشیبها ، موفقیتها و مصیبتهای این شخصیت تاریخی می‌باشد ، از عاشق شدن او تا محکومیت به مرگ.

داستان در مورد کالامیتی جین، سالن او، و رابطه عاشقانه اش با بیلد هیکوک وحشی می باشد...

هفت تیرکش پا به سن گذاشته ، « جیمى رینگو » ( پک ) ، جوانى به نام « ادى » ( جکل ) را مى ‏کشد . آن گاه به سرعت به شهرى دیگر مى‏ رود تا پسرش را ببیند . سه برادر تشنه به خون « ادى » براى گرفتن انتقام به تعقیب او مى ‏پردازند ...