دو خانواده مافیایی تحت برنامه حفاظت از شاهدین به اشتباه به شهری یکسان منتقل میشوند و ...

داستان فیلم درباره زنی به نام کلیر است که در اثر تصادف زخمهای زیادی بر صورت و بدنش باقی مانده و البته دردی دائمی را احساس میکند که دست از سر پاها و کمرش بر نمیدارد. شاید بدتر از اینها این باشد که او همواره عصبانی است. آستانه تحملش کم شده، همیشه سردرد دارد، بیخوابی عذابش میدهد، از چیزی لذت نمی برد و برای کسی احساس شفقت نمیکند و همه او را رها کرده اند و...

کارمند اداره‌ای به طور ناگهانی یکی از همکارانش را می‌کشد و بعد سعی می‌کند تا سایرین را نیز بکشد

داستان سریال “مزخرفاتی که پدرم می‌گوید” درباره اد گودسن (Ed Goodson) ٫ پدری بد اخلاقه که با پسرش هنری (Henry) مشکلاتی داره. شبی هنری به پیش پدرش می‌رود تا از او پول قرض بگیره چون بدهکار شده و پولی نداره. رابطه اون و پدرش مشکل داره و به همین خاطر می‌خواهد رابطه را درست کنه. هنری یک برادر ناتنی هم داره که اسمش وینس (Vince) هست و ظاهراً رابطهٔ بهتری با (پدر) دارد...

به داستان زندگی زنی با نام “ملیندا گوردن می‌پردازد . او دارای یک قابلیت یا هدیه خدادادی است که از مادربزرگش به ارث برده است . این قابلیت ، توانایی مشاهده و تکلم با روح افراد مرده می باشد . او نحوه استفاده از این هدیه را نیز ...

دکتر گرگوری هاوس یک پزشک متخصص تشخیص بیماری است که در بیمارستانی آموزشی در نیوجرزی مشغول به کار است. وی دارای خلق و خویی بسیار زننده و تند اما بذله گو است، معلول جسمی است اما موتورسیکلتی کورسی می راند، مجرد است اما (به غیر از همکار خود دکتر ویلسون) دوستی ندارد، پیانو و گیتار می نوازد اما از نوعی اعتیاد حاد به دارو هم رنج میبرد.

داستان این سریال در مورد " Joey Tribbiani " هست که از میان دوستانش به دنبال حرفه ی بازیگری خودش به لس آنجلس سفر می کند و...