داستان فردی میانسال به نام فرانک فارلی که به عنوان یک واسطه در شهر رها شده کارمک، واقع در ایالات متحده، کار می کند. شهری که افسردگی عمیقی در جامعه‌اش وجود دارد و برای اخبار بد به یک واسطه نیاز دارند تا آنها بصورت کاملا حرفه ای به دیگران منتقل کند.

مارکوس که وقتی همسرش در یک سانحه غم انگیز قطار فوت می کند مجبور است به خانه دختر نوجوان خود ماتیلد برود. این یک تصادف به نظر می رسد تا اینکه یک گیک ریاضی ، که او هم مسافر قطار بود ، و دو همکارش حاضر شدند.

داستان دینا، دختری که توانایی جادویی برای وادار کردن مردم به پذیرش پنهانی ترین شرم های خود دارد. او باید به کمک پدر تازه پیدا شده اش، خانواده خود را نجات دهد. اما پدر او یک استاد اسرار تاریک است که توانایی جادویی برای وادار کردن مردم به دیدن و باور کردن چیز هایی دارد که...

مجموعه‌ای از افراد مفقود شده در اواخر دهه‎ی هشتاد ، همگی به شکل عجیبی به فرد مشابه ختم می‌شوند و…

دو مرد بازرگان که به دور از همسرانشان زندگی میکنند و سعی دارن پولی که سالهاست برای بدست آوردنش تلاش کردن حفظ کنند یک قاتل روس را اجیر میکنند تا به همسرانشان ضربه بزنند در حالیکه آنها همسرانشان را دست کم گرفتن و این باعث میشود تا مورد حمله متقابل قرار گیرند و زندگی براشون جهنم بشه

دو برادر طرد شده از طریق آشنا شدن با خانواده‌ ناشناخته خود، متوجه یک حقیقت وحشتناک در مورد خود و بستگانشان می شوند...

War Horse سرگذشت اسبی به نام جوئی را دنبال می کند که متولد و پرورش یافته ی شهر Devon انگلستان است. جوئی تنها اسب خانواده ی سه نفره ی ناراکوت است؛ پسر خانواده، آلبرت (Jeremy Irvine)، پدرش تِد (Peter Mullan)، و مادرش رُز (Emily Watson). وقتی مالک زمین ها (David Thewlis) خانواده را تهدید می کند که در صورت عدم پرداخت اجاره، حق استفاده از مزرعه را از آنها سلب می کند، تد ناچار می شود جوئی را به یک فرمانده ی ارتش به نام استوارت (Benedict Cumberbatch) بفروشد. استورات سوار بر اسب راهی نبردهای آغازین جنگ جهانی اول می شود و بعد از کشته شدن او در جنگ، آلمان ها جوئی را تصاحب می کنند و..

مادز، فیلمنامه نویس 34 ساله، زمانی که یکی از دوستان نزدیکش سکته می کند و در نهایت به کما می رود، دچار بحران زندگی می شود...

متصدی باری به یک مرد بیمار و مهربان سرپناه می دهد و ...