گلچینی از سه داستان غیبی که به هم پیوسته اند، با پیچش های کنایه آمیز و عاشقانه.

سال 1690 . « دانیل » ( کلاوى ) و دخترش ، « جنیفر » ( لیک ) به جرم جادوگرى در آتش سوزانده مى ‏شوند. اما آن دو پیش از مرگ ، « خانواده‏ ى وولى » را ، در عوض ستم‏شان ، نفرین مى‏ کنند و به این ترتیب پس از آن مردان خانواده ( همه با بازى مارچ ) دیگر روى خوشبختى نمى ‏بینند...

"رابرت بنچلی" پس از انجام تحقیقاتی متوجه میشود که اعصاب وی در وضعیت بدی قرار دارد ...

"سوزان اپلگیت" (راجرز) که در شهر نیویورک کار می کند تصمیم می گیرد به خانه خود در آیوا بازگردد ولی نمی تواند هزینه قطارش را بپردازد برای همین خود را به شکل یک کودک در می آورد تا با این ترفند نصف هزینه را بپردازد. او در این مسیر با "فیلیپ کربی" (میلاند) افسر ارتش آشنا می گردد و ...

آقای "بنچلی" فشارهای زیادی که به پدرانی که در انتظار به دنیا آمدن فرزندانشان هستند را بررسی می کند ...

افسر پلیس "بنچلی" پتانسیل های اشیاء بی جان مانند دستمال کفش و دستمال را به ما نشان می دهد ...

پس از اینکه همسر "مارتین کورتلند" یک دست بند الماس گرانقیمت را در وسایل او پیدا می کند، "مارتین" تلاش می کند به او ثابت کند به "شیلا وینتروپ" علاقه ای ندارد و...

دختری جوان خود را جذب یکی از شرکای تجاری پدرش می کند.

"رابرت بنچلی" مدرس ، برخی از حیوانات اهلی که همسران دارند را ، تشریح می کند ...

« جانى جونز » ( مکرى ) خبرنگار جنایى برجسته‏ ى امریکایى به اروپاى غربى فرستاده مى ‏شود ، با این مأموریت که اخبارى از ماجراهاى سیاسى ، درست پیش از بروز جنگ جهانى دوم به دست آورد...