داستان درباره سرآشپزی مکزیکی آمریکایی و پدر سه دختر میباشد که علاقه اش به غذاها را از دست داده ولی هنوز به زندگی علاقه مند است و...

سرنوشت دو زن - هر دو مبارزانی با کفایت - در دوران «سلسله ی چینگ» در هم گره می خورد؛ یکی (زی یی) و دیگری (یئو) که سرانجام به یک رویارویی خشنونت بار و شگفت انگیز کشانده می شوند...

«جیک رودل» (مگوایر)، پسر یک مهاجر فقیر آلمانی، در میزوری بزرگ شده است. «جک بول چایلز» (آلریش)، پسر مزرعه دار محلی، مثل برادر به «جیک» نزدیک است. زمانی که در جنگ داخلی، مزرعه نابود می شود و پدر «جک» به دست اوباش شمالی به قتل می رسد، دو پسر مغرور جنوبی به جبهه می روند.

کانتی کات، تعطیلات عید شکرگزاری، سال 1973. «پل هود» (مگوایر) پسرک شانزده ساله ی خانواده ای مرفه، دبیرستان را رها می کند و برای گذراندن تعطیلات به خانه می آید؛ ولی با در نظر گرفتن تنش حاکم بر خانه و میل و علاقه ی شدیدش در به دست آوردن دل «کیسی» (هولمز) – دختری اهل منهتن – همان بهتر که در دبیرستان باقی می ماند...

اوایل قرن نوزدهم. «الینور دشوود» (تامپسن) با مادر و خواهرانش در خانه ای اربابی زندگی می کنند، ولی پس از مرگ پدر- که ملک و املاک خانواده ی «دشوود» را برای پسرش از ازدواج اول خود به ارث گذاشته - از لحاظ مالی تحت فشار قرار گرفته اند. «الینور» فداکار و محجوب در حالی که دنبال حل مشکلات خانوادگی است، پنهانی دل باخته ی «ادوارد فررارز» (گرانت) شده است...

«چو» ، سرآشپز ماهر بازنشسته، هم راه با سه دختر دم بختش، «جیاجن»، معلم شیمی که مسیحی شده، «جیا چی ین» کارمند ارشد خطوط هوایی و «جیا نیگ» دانشجویی که در همبرگر فروشی کار می کند، در یک خانه بزرگ در تایپه زندگی می کنند. زندگی در این خانه حول محور ناهار پروپیمانی که چو یکشنبه ها تدارک می بیند و زندگی عاطفی تک تک افراد خانواده می چرخد...

در تاک شوی معروف و محبوب جیمی کیمل، وی با بازیگران، سیاستمداران، خواننده ها، ورزشکاران و کلیه افراد معروف و سرشناس مصاحبه می کند و بازی ها و برنامه های زیبا و سرگرم کننده ای را تدارک می بیند.