در سن 20 سالگی، مارتین خانه‌اش را ترک کرده و به پاریس می‌رود، جایی که او خوشبختانه تبدیل به یک مدل می‌شود. او با الیس دوست برادرش آشنا شده و عاشق او می‌شود. آن‌ها...

در رابطه با جنگ جهانی دوم ، خلبانی گمنام به نام (رالف فاینز) دچار حادثه شده و در شمال آفریقا سقوط می‌کند. او که به سبب زخم‌های هولناک و شوک روانی نام خود و گذشته اش را به یاد نمی آورد، با نام بیمار انگلیسی به نیروهای متفقین در ایتالیا تحویل داده می‌شود. در آنجا پرستاری به نام «هانا» با اجازه سرپرست بیمارستان او را در صومعه ای در ایالت توسکانی بستری و از او مراقبت می‌کند ...

جنوب فرانسه، سال 1832. «آنجلو پاردی» (مارتینز)، مبارز ایتالیایی، به فرانسه می رود تا برای هم قطارانش که در جبهه ی مبارزه بر ضد اتریشی های اشغال گر می جنگند، اسلحه تهیه کند. او در جریان انتقال این سلاح ها به ایتالیا، با «پولین» (بینوش) برخورد می کند؛ زنی آریستوکرات که در پی همسرش می گردد...

سفید سرگذشت آرایشگر لهستانی به نام کارول (زاماچوفسکی) است که در پاریس زندگی می کند اما قادر به سازگاری با محیط بیگانه نیست. مشکلات زیاد و تاثیرشان بر زندگی زناشوئی او باعث می شود که همسرش دومینک (دلپی) نیز او را طرد کرده و تنها بگذارد. کارول به سختی و با خفت بسیار به لهستان بر می گردد و از طریق شرکت در معاملات مستغلات ثروت بادآورده ای به دست می آورد و...

آبی، نخستین قسمت از سه‌گانه‌ی رنگ‌های کیشلفسکی (Three Colors) داستان زنی است که پس از مرگ همسر و فرزندش با دنیایی تازه روبرو می‌شود، دنیایی پر از غم، اندوهی که با رنگ آبی در سراسر فیلم نمایش داده می‌شود. ژولی با بازی به یاد ماندنی “ژولیت بینوش”، خانه‌ی قدیمی را می‌فروشد و به گوشه‌ای از شهر پناه می‌برد تا شاید این اندوه فراوان را فراموش کند، اما “آبی” همراه اوست. شوهر او که موسیقیدانی برجسته بوده است، پس از مرگ، دغدغه‌ی پایان رساندن آخرین ساخته‌اش را برای ژولی به جا می‌گذارد و ژولی که در سراسر فیلم سعی در فرار از خود و آن‌چه برای‌ش پیش آمده دارد، باید با خود کنار بیاید، او باید تقدیر را بپذیرد و زندگی جدیدی بسازد…

مردی که عشقش با شخصی دیگر ازدواج کرده تصمیم به انتقام میگیرد و ...

روایت ماجرای عاشقانه ، بین دو آواره ."الکس" که عضو سیرک است و به الکل و آرام بخش اعتیاد دارد و "میشل" نقاشی که بعد از گذراندن یک رابطه ناموفق راهی خیابانها شده است...

بهار پراگ، سال 1968. زندگی «توماس» (دی لوییس)، جراح برجسته ای که علاقه ی خاصی به زنان دارد، پس از ورود تانک های روسی به پراگ و سقوط حکومت آزاد، دچار تغییرات بزرگی می شود ...

همانطور که یک ویروس کشنده که افرادی را که دارای رابطه بدون عشق هستند آلوده می کند، پاریس را فرا می گیرد، یک منحوس تنها تلاش می کند تا یک پادزهر قوی بدزدد، اما به دنبال عشق شریک جنایتکار خود می افتد. آیا عشق جوان عفونی درمان بیماری است...

ظهور طراح مد کریستین دیور را بررسی می‌کند، زیرا کوکو شانل را از سلطنت خلع می‌کند و با تأثیر نمادین زیبایی و تأثیر خود به بازگشت روح و زندگی به جهان کمک می‌کند.