بندر پرل هاربر ، جنگ جهانى دوم . سرباز تازه وارد ، « رابرت ا . لى پرویت » ( کلیفت ) ، از بوکس حرفه‏اى بیزار شده است و حاضر نیست که بار دیگر داخل رینگ برود . پس از این که فرمانده جدید او « سروان هولمز » ( اوبر ) مى‏بیند « پرویت » به هیچ صورتى دیگر بوکس بازى نخواهد کرد به « گروهبان میلتن واردن » ( لنکستر ) دستور مى‏دهد تا با سپردن کارهاى پست او را اذیت و خوار و خفیف کند ...

مردی الکلی به همراه همسر خود پس از قبول مستاجری زیبا و جذاب با بحرانی بزرگ در زندگی مشترک خود روبرو می شوند و...

"داردو" شخصیتی همانند "رابین هود" به همراه دوستان وفادار خود از خرابه ها به عنوان مرکز فرماندهی برای مبارزه و شورش بر علیه فرمانروای ظالم خود استفاده می کنند...

مایک توسط یک پلیس سادیسمی ، که قصد داشت جای یک الماس گرانبها را از زیر زبانش بیرون بکشد، مورد ضرب و شتم قرار میگیرد. آن پلیس مایک را تا سرحد مرگ کتک میزند ، اما موفق نمیشود مکان الماس را از مایک بگیرد. فردی که پشت این قضیه است تصمیم میگیرد ، چند نفر را استخدام کند تا به صورت مخفیانه به مایک نزدیک شوند و...

تقدیر باعث میشود که زندگی یک فراری به نام بیل ساندرز به یک پرستار تنها گره بخورد و ...

« لیونا استیونسن » ( استانویک ) زن ثروتمند ، بهانه‏ گیر ، سلطه‏ جو و به شدت بدگمانى است که شبى حین تلاش براى تماس گرفتن با دفتر شوهرش « هنرى » ( لنکستر ) ، مکالمه ‏ى دو مرد درباره‏ ى یک قتل را مى ‏شنود ...

دختر یک مالک کازینو با یک خلافکار آشنا شده؛ اما همه اطرافیانشان تلاش می کنند آنها را از هم جدا کنند...

« سروان مانسى » ( کرانین ) ، رئیس نابکار و سادیست یک زندان در امریکا ، زندانیان را شکنجه مى ‏دهد و شش زندانى یک سلول به سرکردگى « جو کالینز » ( لنکستر ) ، تصمیم به فرار مى ‏گیرند .

دو آدم‏کش حرفه‏ اى ( مگرا و کانراد) ، « سوئید » ( لنکستر ) ، بوکسور سابق ، را به قتل مى ‏رسانند . بازرس بیمه ، « جیم ریردان » ( اوبراین ) ، که بى ‏تفاوتى پلیس را مى ‏بیند ، خود به تحقیق درباره‏ ى مقتول مى ‏پردازد ...

بعد از اینکه جنگ سالار تندخو ، "اولازانا" و گروهش ، دست به قتلهای بسیاری زده و وحشت زیادی به وجود می آورند، یک گروهبان جوان مسئول پیدا کردن آنها می شود...