« جودیت تراهرن » ( دیویس ) دختر ثروتمند و بى ‏قید و بند در مى ‏یابد که تومور مغزى دارد. او دل‏باخته‏ ى پزشک معالجش ، دکتر « فردریک استیل » ( برنت ) مى ‏شود و آن دو ازدواج مى‏ کنند...

لوئیس ناپلئون سوم در طی جنگ داخلی آمریکا در حال پیشبرد نقشه های خود میباشد و قصد دارد با امپراطور ماکسیمیلیان متحد شود ....

نیو اولیانز ، سال 1852 . دخترى به نام « جولى » ( دیویس ) مایه‏ ى دردسر نامزدش ، بانکدارى به نام « پرستن دیلارد » ( فاندا ) است. تا این که « پرستن » ، « جولى » و لوییزیانا را ترک مى ‏کند و به فیلادلفیا مى ‏رود. با این همه ، « جولى » باور ندارد که « پرستن » واقعا او را رها کرده است.

ماجرا در صحرایی دور افتاده اتفاق می‌افتد . یک نویسنده روشنفکر و دوره‌گرد ، در سفر با پای پیاده ، به یک رستوران می‌رسد . پیشخدمت رستوران که دختر صاحب رستوران است ، خیلی زود ارتباط صمیمانه‌ای با این تازه‌ وارد برقرار می‌کند. در این اوضاع ، قانون‌شکنی که در تمامی ایالت‌های آمریکا تحت تعقیب است ، به آنجا می‌آید و ...

یک بازیگر دائم الخمر بعد از ترک اعتیاد به آدم خطرناکی تبدیل میشود ...

مرد جوانی به شدت به یک پیشخدمت علاقمند شده , اما این پیشخدمت خیلی سرد و بی احساس برخورد می کند …

نان رینولدز ، همسر نویسنده بیل را تشویق می کند تا نمایندگی خود را افتتاح کند...

هلن باور زنی است که به ازدواج کردن اعتقادی ندارد ولی در نهایت به ازدواج با مردی بنام"دان" رضایت می دهد تا اینکه ....

برای تقسیم مخارج، آلابامای بیکار به بیل و تودلز بیکار می رود. بیل توسط معشوقه یک گانگستر استخدام می شود و در نهایت محافظ گانگستر می شود ...

یک موزیک دان بعد از، از دست دادن شنوائیش با استفاده از حرکات دست و لب ها سعی دارد به دیگران کمک کند