-
کشــــور
-
زبـــــان
-
زمـــــان160 دقیقه
-
رده سـنیPG-13
-
ژانــــــر
-
کارگـردان
-
نویـسنده
-
سـتارگـان
نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)
نشریه reelviews
« همیلتون » ( Hamilton ) ساختهی « لیل مانوئل میراندا »، از همان روزهای ابتداییش در تئاتر عمومی برادوی در ماه فوریهی سال 2015 تا گشایش آن در تئاتر ریچارد راجرز، این اثر قرار بود که اثر تئاتری بزرگ نه تنها سال بلکه دهه باشد. در بازگویی داستان یکی از پدران بنیانگذار ایالات محده به سبک موسیقایی ای هیپهاپگونه با نمایشهای باشکوه و آهنگهای پاپ، « لیل مانوئل میراندا » یک داستان تاریخی را تبدیل به یک فانتزی درگیرکننده کرده است. استفادهی او از بازیگرا رنگین پوست برای بازی در نقش بازیگران سفیدپوست (مرده) موضعگیری بزرگی در زمینهی برابری نژادی و اهمیت ایالات متحده به عنوان کشوری با نژادهای مختلف بود. یک نسخهی سینمایی از این اثر از ابتدای زمان ساخت آن به نظر اجتنابناپذیر میرسید اما شاید این فیلم سینماییای نبود که خیلیها انتظارش را داشتند.
« میراندا » اعلام کرده است که در زمانی در آینده، امید دارد که بتواند یک نسخهی سینمایی سنتیتری از همیلتون را بسازد اما فعلا این مسئله در اولویت نیست. او در ابتدا میخواد که این صحنهی تئاتری کاملا به انتهای خود برسد در حالی که کمپانیهای برگزارکنندهی تورها تمامی بلیطهای خود را میفروشند ( حداقل تا زمانی که ویروس کرونا کاملا آنها را متوقف کند) و خب این چیزی نیست که به زودیها قصد اتفاق افتادن داشته باشد. اما عطش رساندن « همیلتون » به گسترهی بیشتری از مخاطبان بسیار زیاد بود و دیزنی هم کاندیداهای دیگر را کنار زد و فیلم را برای پخش بر روی سرویس « دیزنی + » خریداری کرد.
هر کسی که ادعای آشنایی داشتن با « همیلتون » داشته باشد به سادگی میتواند از فیلم به چندین دلیل خوشحال باشد: فرصت استثنایی و نادر دیدن اجرای آن توسط گروه بازیگری اصلی برادوی اثر ( من جمله خود « میراندا » که پس از 11 ماه اجرا در « ریچارد راجرز » از تیم کنار رفت)، فرصتی برای دیدن در شرایطی که حتی بهتر از یک صندلی در ردیف جلویی است و فرصتی برای تجربه و در بر گرفتن خاطرات اجراهای اصلی. برای کسانی که جدیدا به طرفداران « همیلتون » اضافه شده اند، این اثر معرفی و ورود بسیار خوبی به این دنیاست. اگرچه که فیلم انرژی روی صحنهی یک اجرای تئاتری را ندارد اما فیلمبرداری قدرتمند و تدوین اجازه داده اند که تجربهی کاملی از سال اول زندگی این تئاتر به دست بیاریم.
« همیلتون » درست مثل هر کپی خیلی خوب صحنهی تئاتر به فیلمی مزایای منحصر به فرد خاصی را در پی دارد. در مورد « همیلتون » قضیه به گونهای نیست که حالا فردی دوربینی را در قسمت انتهایی سالن قرار داده باشد و سپس همه چیز را ضبط کند. چندین دوربین برای ضبط این اثر استفاده شده اند و محصول نهایی ترکیبی از دو اجرای زندهی ضبط شده و همچنین نماهای کلوز آپی است که به صورت اختصاصی برای این فیلم گرفته شده اند.
نمایش به دو بخش تقسیم شده است. اولین همیلتون را به عنوان یک یتیم معرفی میکند که در ایالت « نویس » زندگی میکند و به در سال 1776 به نیویور میآید در حالی که انقلاب در حال انجام شد است. او در آنجا با « آرون بور » ( لزلی اودوم جونیور ) و چندین فرد دیگر آشنا میشود. او به سرعت به عنوان یک ستارهی در حال رشد دیده میشود و فرد دست راست شدن « جورج واشنگتن »، بنیانگذار آمریکا ( کریستوفر جکسون ) به او پیشنهاد میشود. پس از یک فاصله که به داستان رمانتیک بین « همیلتون » و فردی که به سودی همسرش خواهد شد یعنی « الیزا » ( فیلیا سو ) میپردازد، « همیلتون » به جنگ باز میگردد و پس از تعلیق شدن از سوی واشنگتن به خاطر حضورش در یک دوئل، او برای مبارزهی نهایی بازگردانده میشود؛ محاصرهی « یورک تاون ». در آستانهی پیروزی، پسر « همیلتون » یعنی فیلیپ هم به دنیا میآید و پادشاه « جورج » از انگلستان ( با بازی جاناتان گراف ) به این فکر میکند که شورشیان پس از کسب آزادیشان چگونه عمل خواهند کرد.
در حالی که تصمیم دیزنی برای تغییر مواضعش و اکران یک سال زودتر این اثر از زمانی که برای آن برنامهریزی شده بود تغییر خاصی در گسترهی مخاطبان این شبکه ایجاد نخواهد کرد، اما باعث شده است تا این اثر برای تعداد زیادی از کسانی که احتمالا نمیتوانند نسخهی تئاتری آن را ببینند ممکن باشد.
منبع : وب سایت نقد فارسی
مترجم: امید بصیری
آلا یوسفی 14 تیر ماه 1400