جستجو حرفه ای

The Courier

(2020) 4K Blu-Ray x265
22 اسفند 1400 : زمان آخرین بروزرسانی
7.2
IMDb
73,436 vote
0
Metacritic
0
Rotten Tomatoes
8.3
User
11 vote
به این فیلم امتیاز دهید
گریویل وین ، جاسوس جنگ سرد و منبع روسی اش سعی می کنند بحران موشکی کوبا را پایان دهند...
جهت ثبت نظر ابتدا وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید
پاسخ به

علیرضا گلریز 24 اردیبهشت ماه 1400
با سلام و احترام
ممنون از سایت خوبتون
لطفا برای پخش آنلاین زیرنویس چسبیده بذارید از همه دستگاه ها قابل پخش باشه من اکانت خریدم از تلویزیون ببینم نتونستم زیرنویس رو فعال کنم پشتیبانی نمیکرد
خیلی ممنون

فیلم The Courier محصول کشور انگلستان و در ژانر هیجان انگیز می‌باشد و به کارگردانی Dominic Cooke در سال 2021 ساخته شده است. در فیلم پیک بازیگرانی چون بندیکت کامبربچ ، مراب نینیدزه ، راشل بروسنهان ، ولادیمیر چوپریکوف و… به ایفای نقش پرداخته اند.

 

فیلم «پیک»، خاطرۀ فیلم های جاسوسی قبلی و استعاره های مرسوم در آنها را تداعی می کند. به طور ویژه، شما احتمالا یاد فیلم درخشان «پل جاسوسان» ساختۀ سال 2015 می افتید که به حوادث دوران جنگ سرد برمی گردد. هر دو فیلم براساس وقایع واقعی ساخته شده اند و در هر دو عده ای جاسوس، تعدادی زندانی و مبادله ای میان روسیه و غرب حرف اول را می زنند. در اینجا اما مبادله جزئی جدایی ناپذیر از داستان اصلی است و جاسوس روسی برای MI6 و CIA کار می کند. داستان هایی از این دست در سینما مجموعه ای از کلیشه های رایج را تشکیل داده اند که اضافه کردن آنها به این ترکیب ریسک تکراری شدن سوژه را بالا می برد. با این حال کلیشه در صورت درست به کار رفتن، چیز بدی نیست، خصوصا اگر داستان شامل شخصیت هایی برای ریشه یابی این کلیشه ها و شرایط بالایی برای غلبه بر آنها باشد.

 

کارگردان فیلم، دومینیک کوک و فیلمنامه نویس آن یعنی تام اوکانر، این داستان را «بر اساس وقایع واقعی» زندگی گرویل واین (با بازی بندیکت کامبربچ) روایت می کنند. واین تاجری انگلیسی بود که در فاصلۀ 1960 تا 1962 یعنی قبل از دستگیری، زندانی شدن و شکنجه وی توسط KGB که دو سال به طول انجامید، اطلاعات سری بیشماری را از روسیه به خارج از آن کشور قاچاق می کرد. اولگ پنکوفسکی (با هنرنمایی مراب نینیدزه)، مامور با تجربۀ روس نیز در این راه به او در ایفای نقش «پیک» کمک می کند. واین به عنوان یک فروشنده که جادوی بازاریابی خود را روی مشتریان اروپای شرقی به کار می گیرد، طولی نمی کشد که به یک قاچاقچی ماهر تبدیل می شود. او به عنوان یک بریتانیایی، موجودی کاملاً پیرو نظام سرمایه داری تصویر می شود که تنها نگرانی اش پول است. همۀ این ها را اگر در کنار استعداد فوق العادۀ او در پرحرفی و میگساری با مشتریانش قرار دهید، هرگز او را نه به منزلۀ آدمی مشکوک می بینید و نه تهدیدی بالقوه برای اتحاد جماهیر شوروی.

 

 

واین از استخدام خود در MI6 با واسطه گری دیکی فرانکس (با بازی آنگوس رایت) تعجب می کند و این تعجب آنجا بیشتر می شود که فرانکس به همراه مامور CIA، امیلی دونووان (با بازی ریچل بروزناهان)، او را برای دیدار با پنکوفسکی متقاعد می کنند در حالیکه واین می داند رسیدن هرگونه اطلاعات محرمانه به آمریکا می تواند به رئیس جمهور کندی در بحران موشکی کوبا کمک می کند. دونووان وقتی متوجه موضوع می شود به او اطمینان می دهد که در امان خواهد بود اما با این حال واین در ابتدا پیشنهاد آنها را رد می کند چرا که کلیت ایده چیزی باورنکردنی به نظر می رسد. به هرحال او تا به حال هیچ آموزش رسمی ندیده است. به علاوه، او مرد خانواده است و پسری نوجوان به نام اندرو (با بازی کایر هیلز) و همسری دوست داشتنی و مهربان به نام شیلا (با بازی جسی باکلی) دارد. ذات بخشایندۀ شیلا آنجا به نمایش گذاشته می شود که واین شوخی های کثیفی که در مورد تاجران دائم السفر می شنود را به دل می گیرد. به هرحال سفرهای ناگهانی او به مسکو و مسافرت های مکرری که از هیچ نظر نمی تواند توضیحی در مورد آن ها به همسرش بدهد، احتمال دارد موجب برانگیختن سوء ظن به خیانت شود.

 

فیلم جدید «پیک» این مفهوم را منتقل می کند که کار واین در «خوشبخت کردن مشتری» از لحاظ هنرپیشگی از همان ویژگی هایی برخوردار است که جاسوس بودن: او در حال نقش بازی کردن است، نقشی که او را ملزم می کند احساسات واقعی خود را پنهان کرده و ظاهری ویژه، به دقت تنظیم شده و غیر قابل انعطاف ارائه دهد. پنکوفسکی به او اطمینان می دهد که کار را به خوبی انجام خواهد داد. این دو مرد خانواده هرچه بیشتر با یکدیگر وقت می گذرانند، گاردهای اخلاقیشان نسبت به هم کمتر می شود و به دو دوست صمیمی بدل می گردند. کامبربچ و نینیدزه در انتقال پیوند تازه خود بسیار خوب عمل می کنند، و همین امر به بیننده کمک می کند تصمیم باورنکردنی ای که نیمه دوم فیلم را به حرکت در می آورد، بهتر هضم کند.


یک ساعت اول فیلم، که به روابط انسانی موجود و در حال شکوفایی انگلستان و روسیه متمرکز است، بهتر از یک ساعت دوم که بیشتر در زندان سپری می شود، به نظر می رسد. بین شیلا و گریویل پویایی واقع بینانه و شیرینی وجود دارد. عملکردی عالی که باکلی از خود به نمایش می گذارد رفته رفته او را به لحظه ای قابل پیش بینی می رساند که در آن مجبور است در انتظار بازگشت شوهرش به همسری قدرتمند تبدیل شود. البته، او وقتی به تمرینات بیش از همیشه و برخلاف عادت گریویل مشکوک می شود خود را متقاعد می کند که شوهرش در حال خیانت است (نیازی به ذکر نیست که او چیزهای جدیدی را امتحان می کند که قبلاً هرگز در رختخواب انجام نداده است). باکلی با حس درستی از گیجی و قدرتمندی این کار را انجام می دهد و هشدار می دهد که اگر زن دیگری باشد اینقدر درک نخواهد کرد. بهترین صحنه اما زمانی است که او متوجه ماهیت واقعی رازداری شوهرش می شود و با خود فکر می کند شاید هرگز دیگر فرصتی نداشته باشد که به او بگوید که از اعتماد نکردن به وی متاسف است.

 

ما همچنین وارد زندگی پنکوفسکی، همسر و دخترش نیز می شویم. صحنه های مربوط به آنها نیزبه همان اندازه دوست داشتنی است که سکانس های مرتبط با خانواده واین، با این تفاوت که اینجا با مخاطرات بیشتری رو به رو هستیم. پنکوفسکی سرباز بازنشسته ای است که بسیاری از مجوزهای امنیتی را دارد، و همانطور که به وین می گوید، همه در روسیه چشمشان برای دولت کار می کند. اگرچه به راحتی می توان پیش بینی کرد که کارهای جاسوسی پنکوفسکی چگونه می تواند او را درگیر خود کند، اما این به دشواری باور آنکه واین زندگی خود را به خطر می اندازد تا او را فراری دهد، کمکی نمی کند. «پیک» پس از اسیر شدن به خاطر از سر گذراندن صحنه های خشونت آمیز زندان که قبلاً بارها و بارها در فیلم های مختلف دیده ایم، کم کم به زوال خود نزدیک می شود. این سکانس ها با تجدید دیدار پنکوفسکی و واین در زندان به اوج می رسد و از آن جهت که همدردی آن دو را همچون نشانی افتخار به نمایش می گذارد، به صحنه ای به یاد ماندنی تبدیل می شود.

 

اگرچه در اینجا هیچ چیز جدید و تحول آفرینی وجود ندارد، اما «پیک» به دلیل بازی خوب باکلی، کامبربچ و نینیدزه همچنان دیدنی است. متأسفانه، عملکرد بروزناهان بسیار ضعیف است. شخصیت او در اینجا کاملاً بیجا به نظر می رسد چنانکه گویی برای تزریق یک آمریکایی به داستانی کاملاً بریتانیایی دونووان را به زور در فیلم جا داده اند. یکی از سکانس های مهم او یعنی جایی که سعی می کند واین را با توصیف چهار دقیقه ای از اتفاقاتی که ممکن است پس از ورود یک سلاح هسته ای به لندن اتفاق بیافتد، وحشت زده کند، قانع کننده نیست و اثر روانشناسی معکوسی که فیلم از این سکانس انتظار دارد را نمی تواند منتقل کند. راستش را بخواهید من کمی از این که «پیک» برای من کار کرد تعجب کردم و از این جهت باید ممنون فیلمبرداری متغیر شان بابیت و موسیقی جذاب ابل کورنیزیاوسکی بود. کار آنها این توهم را ایجاد کرد که فیلم می تواند در چارچوب زمانی تعریف شده اش ساخته شده باشد و همین برای اینکه بحث را برای من تمام کند کافی است.



منبع : وب سایت uptvs

Awards
The Courier