-
کشــــور
-
زبـــــان
-
زمـــــان132 دقیقه
-
رده سـنیR
-
ژانــــــر
-
کارگـردان
-
نویـسنده
-
سـتارگـان
نقد و بررسی فیلم به قلم Peter Bradshaw (پیتر بردشاو)
نشریه گاردین
آقای «بونگ جون هو» با درامی تعلیقدار، طنز و در کل اثری به شدت تماشایی به جشنوارهی فیلم کن بازگشته است. فیلم درست مثل ماشین مرسدس بنز شخصیت اصلی روان و استوار است، شخصیتی که نقش آن را ستارهی کرهای، «سونگ کانگ هو» بر عهده داشته است. «انگل»(Parasite)، یک کمدی سیاه عجیب و غریب دربارهی موقعیتهای اجتماعی، آرزوهای افراد، مادهگرایی و واحد خانوادهی پدرانه است و همچنین مردمی که ایدهی داشتن یک طبقهی خدمتکار را پذیرفته اند.
«انگل» دربارهی یک خانوادهی کرهای ثروتمند در موقعیتی شبیه به سریال Downton Abbey است البته موقعیتی بسیار ناپایدارتر از چیزی که در آن سریال اشرافی دیده بودیم. شاید فیلم میتوانست کمی گزندهتر و نکتهسنجتر باشد و منظور و هدف خود را واضحتر به مخاطب بفهماند. در هر صورت اما این اثر بسیار لذتبخش، با کیفیت و تند و تیز است؛ فیلمی درباره ی ترکیب خدمتکاری و حقهبازی که مضمون جالبی در سینمای کرهی جنوبی است.
«انگل» هزینهی طراحی و ساخت بسیار بالایی داشته است و برای مثال حتی میتوان آن را با فیلمهای «ندیمه»(The Handmaiden)، ساختهی «پارک چان ووک» که اقتباسی از رمان «فینگرسمیت»(Fingersmoth) نوشتهی «سارا والترز» و حتی فیلم «خدمتکار خانه»(The Housemaid) ساختهی «ایم سانگ سون» مقایسه کرد. همچنین باید به تمرکز و توجهی که فیلم به مسئلهی فقر، نومیدی و پدیدهی افراد مقروضی که باید به خاطر فرار از دست طلبکارانشان خود را ناپدید کنند نیز توجه کرد(این مضمون در فیلم «سوختن»(Burning) ساختهی «لی چانگ دونگ» نیز وجود داشت).
«سانگ کانگ هو» در این فیلم نقش «کی تائک» را بازی میکند، مردی بیعرضه، دست و پا چلفتی و بیکار که در زیرزمین خانهای شلوغ و متعفن با همسرش «چونگ سوک»، دختر باهوش و در عین حال بدبین بیست و چند سالهش «کی جونگ»(با بازی پارک سو دام) و پسرش «کی وو»(چوی وو-سیک) زندگی میکند. تمام آنها بیکار و کاملا ورشکسته اند. اما ناگهان بخت به «کی وو» روی میکند؛ یک دوست قدیمی به او کمک میکند تا یک شغل تدریس محور بسیار سودمند پیدا بکند. با یک مدرک دانشگاهی تقلبی که «کی جونگ» ساخته است، «کی وو» به خانهی به شدت لوکس خانوادهی «پارک» میرود، خانوادهی آقای «پارک»(لی سن کیون) که یک کارآفرین است، همسر ظریف اما غیراجتماعی او، «یئون کیو»(چون یئو جیونگ)، دختر جوانشان، «دا هائه»(جونگ زیسو) و برادر کوچک خل و چل او یعنی «دا سونگ»(با بازی جونگ هیئون جون). آنها یک خانهدار بسیار وفادار به نام «مون گوانگ»(با بازی جئونگ یون لی) نیز دارند.
«کی وو» که انسان دوستداشتنی است خیلی سریع با این خانواده جور میشود و شاگرد باحیای او یعنی «دا هائه» نیز محبت خاصی به او پیدا میکند و او نیز از این مسئله چندان بدش نمیآید. سپس بانوی سر به هوای خانه، «یئون کیو» نیز اعلام میکند که او نیز به یک معلم هنر برای پسر جوانش نیاز دارد که بتواند استعدادهای نقاشی او را شکوفا بکند. «کی وو» خواهرش را پیشنهاد میکند البته بدون اینکه رابطهش با او را فاش بکند و «کی جونگ» نیز خیلی سریع خود را به داخل این خانوادهی پولدار وارد میکند. اینگونه به نظر میرسد که خانوادهی ثروتمند «پارک» میتوانند منبع درآمد همیشگیای برای این خانوادهی بیچاره باشند، افرادی که کاملا تظاهر میکنند که یکدیگر را نمیشناسند. اما بچهی کوچک خانواده یعنی «دا سونگ» چیزی را متوجه شده که تمام بزرگسالان خانواده به آن بیتوجه اند؛ چرا تمام این افراد بوی مشابهی میدهند؟
خدمتکار کسی است که اطلاعات دقیقی از کارفرمایش دارد اما این اطلاعات دقیق به سادگی – و به صورتی غیر قابل اجتناب، با خشم و نفرت آلوده میشوند. یک نوع خطا و اشتباه همیشگی در خدمتکاری وجود دارد و این خطا همیشه وقتی که تبدیل به سوال تمام افراد خانوادهای بشود که قصد نزدیک شدن به یکدیگر را دارند، قدرت بیشتری هم پیدا میکند. خانوادهی فقیرتر خودشان را در آینهی شکستهای میبینند که به طرز ناجوانمردانهای سرحد مسکین و بدبخت بودنشان را به رخ میکشد و در عین حال ثروتی را نشان میدهد که میتوانست – و شاید هم باید – مال آنها میبود. این اثر تقریبا یک داستان فراواقعی یا حتی علمی تخیلی است؛ هجومی به سبک زندگی قاپزنها. «انگل» خودش را به بند بند وجود شما میچسباند.
مترجم :امید بصیری
منبع : نقد فارسی