جستجو حرفه ای

Irrational Man

(2015) 1080p Blu-Ray
30 مرداد 1401 : زمان آخرین بروزرسانی
6.6
IMDb
66,974 vote
0
Metacritic
0
Rotten Tomatoes
8.5
User
2 vote
به این فیلم امتیاز دهید
یک استاد فلسفه‌ی خسته از زندگی، راهی برای سر و سامان دادن به زندگی‌اش پیدا می‌کند، اما کاری که باید انجام دهد دور از ذهن و خطرناک است...
مشاهده کامل
جهت ثبت نظر ابتدا وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید
هیچ نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را ثبت نمایید
دانلود مستقیم زیرنویس

شخصیت اصلی داستان، ایب با بازی واکین فینیکس، استاد فلسفه دانشگاه است. او به ظاهر دچار یاس و خلائی فلسفی در زندگی شده است و به دنبال معنایی برای زندگی می گردد. افسرده، گوشه گیر و در روابط خود دچار مشکل است. همه این ظواهر در سطح، چنین شخصیتی را برای مخاطب آشکار می سازد. اما از این یاس فلسفی در عملکرد و در رفتارهای ایب اثری دیده نمی شود. شخصیت پردازی ایب در سکانسهای ابتدایی فیلم سطحی و شعار زده است. وودی آلن در این فیلم نیز از بزرگان و مشاهیر تنها به آوردن اسمها و جملات قصار بسنده کرده است که این رویکرد آلن را می توان به روشنفکرنمایی او نسبت داد. از زبان ایب استاد فلسفه تنها اسامی فلاسفه ای از قبیل کانت، سارتر و کیرکگارد شنیده می شود. ایب بیشتر شبیه تازه کارانی در فلسفه است که از فلسفه تنها جملات قصار فلاسفه را حفظ کرده اند!

فیلم از جایی آغاز می شود که ایب، به عنوان استادی جدید وارد دانشگاه شده است. اندکی بعد ایب از گذشته پر رنج و دردش برای جیل (اما استون) می گوید. با توجه به اینکه ایب بازیگر و دروغ گوی خوبی است، به نظر می رسد درباره گذشته اش درحال خیال بافی برای جیل است. خصوصا که رفتارهای او عموما نشان از خودنمایی دارد. یکی از این رفتارها اقدام او به خودکشی در مقابل جمع است. اگر ایب آنچنان افسرده است که می خواهد با زندگی خداحافظی کند چرا این کار را در مدل رولت روسی، آن هم جلوی جمع انجام می دهد؟

این صحنه در راستای شخصیت پردازی ایب افسرده نه تنها کمکی نمی کند بلکه رفتار او را متناقض نشان می دهد. از یک فرد افسرده و گوشه گیر بسیار بعید است که جلوی جمع به چنان نمایشی بپردازد و خودنمایی کند. این صحنه تنها یک کارکرد در سینمای آلن دارد و آن هم اشاره به مسئله «شانس» در زندگی است. ایب نویسنده یک مقاله معروف درباره احتمالات است. وودی آلن ده سال پیش، در فیلم «امتیاز بازی» نگاه عوامانه و سطحی خود را نسبت به مسئله شانس و احتمالات نمایان کرد. در «مرد غیرمنطقی» مجددا همان نگاه عوامانه با رویدادهایی کلیشه ای تر نمایان شده است. با این حال ادعای آلن بیشتر شده و در «مرد غیرمنطقی» دیدگاه سطحی خود نسبت به «پدیده احتمالاتی» را از زبان یک استاد فلسفه، فلسفی جلوه می دهد!

«پدیده احتمالاتی» پدیده ای است که وقوع آن قابل محاسبه و پیش بینی نباشد. رولت روسی یک پدیده قابل پیش بینی است. این رقابت به دلیل عدم توانایی انسان در محاسبه قرارگیری گلوله در تفنگ، تبدیل به قمار شده است. اما چرخش محل قرارگیری گلوله به اندازه نیرویی که به آن وارد می کنیم، و ایستادن آن نیز به اصطکاک وابسته است و این حرکت یک «پدیده علّی» و قابل محاسبه و پیش بینی است. یعنی اگر در یک رقابت رولت روسی دو طرف اجازه بدهند که ابزارهای اندازه گیری و محاسباتی دخالت کنند، می توان به سادگی برنده و بازنده را پیشبینی کرد. بنابراین اگر ایب به خودش شلیک می کند و نمی میرد، این پدیده علت دارد؛ و اگر از یک فیلسوف بپرسند که چرا ایب نمرد؟ باید پاسخ بدهد چون میزان نیروی اولیه برای قرار گرفتن گلوله پشت زبانه تفنگ کافی نبوده است؛ نه اینکه چون ایب خوش شانس است! مخاطب و ایب که بدون محاسبه این عمل را انجام داده است، به صورت سابجکتیو پدیده را احتمالاتی می بیند و بیانش ناشی از ذهنیت او نسبت به پدیده خارجی است. درحالیکه فیلسوف مبتنی بر حقیقت سخن می گوید نه با ذهنیات خود.

با این حال آلن فیلسوف نما دست از به تصویر کشیدن ذهنیات خود از پدیده احتمالاتی بر نداشته و مجددا در شهربازی و در بازی رولت، ایب خوش شانس برنده می شود و جیل جایزه ای انتخاب می کند. یک چراغ قوه. هرچند در تعریف «پدیده احتمالاتی» گفته شده که مبتنی بر انتخاب است، اما منظور انتخاب در شرایط یکسان است. یعنی اگر بین چند چراغ قوه یک شکل و یک رنگ یکی را انتخاب کنیم، این انتخاب پدیده ای احتمالاتی است و علت ندارد. اما انتخاب جیل بین چندین عروسک و وسایل مختلف صورت می گیرد و قطعا برای این انتخاب علتی دارد.  کما اینکه به محض انتخاب چراغ قوه ایب از جیل علت انتخابش را می پرسد و جیل نیز آنرا بیان می کند.

با این حال در پایان، چراغ قوه ای که با علت انتخاب شد کارکردی جز آنچه باید پیدا می کند و موجب مرگ ایب می شود و مجددا از این تفاوت کارکرد به مساله شانس گریزی زده می شود. فارغ ازینکه صحنه درگیری ایب و جیل بسیار مصنوعی درآمده، اما اینجا نیز افتادن چراغ قوه از کیف جیل علت دارد و علتش جاذبه است. اینکه ایب یا مخاطب نمی داند که چراغ قوه می تواند کارکرد دیگری جز روشن کردن محیط داشته باشد پدیده افتادن آن را تبدیل به پدیده ای احتمالاتی نمی کند.

فیلم روایتی پراکنده و مشوش دارد. تم یک درام جنایی را دارد که سعی می کند با قرار دادن شخصیت اصلی خود در موقعیت های عاشقانه، بین او و مخاطب ارتباط برقرار کند. چیزی مانند جنایت و مکافات داستایوفسکی، که فیلم گریزی به نام این رمان نیز می زند و سعی در قیاس خودش با این اثر کند و این قیاس خنده دارترین شوخی فیلم است. شخصیت اصلی در فیلم آنقدر سطحی و یکنواخت پرداخته شده است که همه واکنش های او نسبت به موقعیت های مختلف قابل حدس است. موقعیت هایی که در فیلم خلق می شود نیز به مانند شخصیت اصلی یکنواخت هستند و افت و خیز چندانی در وقوع حوادث مشاهده نمی شود. برای مثال قرار دادن ایب در موقعیت هایی که مجبور شود پنهان کاری کند تماما تکراری است و اگر بتواند مخاطبی را با خود همراه کند به زودی او را خسته و منزجر می کند.

شخصیت اصلی به مانند فیلم حراف است و به جز صحنه قتل (که اکت ماجرا را پیش می برد) در مابقی صحنه ها تنها در حال سخن گفتن است. آن هم سخنانی که چندان به پیشرفت ماجرا کمک نمی کند. پیش از وقوع جنایت، سخنان ایب مشتی جملات قصار یا نام بردن از مکاتب و فلاسفه است و پس از وقوع حادثه نیز تنها در حال پنهان کاری و فرافکنی است. اگر جیل به صورت اتفاقی از ماجرا باخبر نمی شد معلوم نبود ایب می خواهد تا چه زمانی به این رفتار یکنواخت ادامه دهد!

اما علت دیگری که موجب می شود ارتباط برقرار کردن با «مرد غیر منطقی» سخت شود فضای تصنعی و غیرقابل باور فیلم است. در دنیای فیلم هیچ کس دغدغه مالی و اقتصادی ندارد. به سادگی می شود محل زندگی را تغییر داد؛ آن هم در مقیاس قاره ای! جیل طوری درباره مشکلات روحی ایب با نامزدش حرف می زند که گویی ایب یک استثنا در جامعه است و باید نسبت به او احساس ترحم کرد. این جامعه که فقیر ندارد اصولا حس ترحمش به سمت خیالبافی های ایب درباره مرگ دوستش در عراق و مرگ مادرش در کودکی جلب می شود! این فضا سالهاست که بر فیلم های آلن سایه افکنده است و نسبت به فضای نخستین آثار او تغییری بزرگ محسوب می شود.

زن در فیلم آلن، مجددا همان موجود هوسران، بی بند و بار، بی وفا و خائن است که آنطور که آلن نشان می دهد به سادگی به عهد و پیمانش پشت می کند. موجودی که به سادگی فریب می خورد و وارد ماجراجویی های عشقی با هرکسی می شود و در آخر هم پشیمان شده و بدون اینکه آب از آب تکان بخورد به زندگی سابقش باز می گردد!

با این ژست های فیلسوفانه در «مرد غیرمنطقی»، به نظر می رسد که آلن غیر منطقی، خودش را در قالب ایب به تصویر کشیده است و از آنجاییکه به مانند شخصیت اصلی، دچار فقر بسیاری در منطق جهان بینی خویش است، آخرین  فیلمش به اثری مشوش و کم جاذبه تبدیل شده است.


منبع : salamcinama.ir

Awards
Irrational Man