-
کشــــور
-
زبـــــان
-
زمـــــان115 دقیقه
-
رده سـنیR
-
ژانــــــر
-
کارگـردان
-
نویـسنده
-
سـتارگـان
The Hunt
فیلم The Hunt فیلمی از سینمای دانمارک هست که بطور خلاصه میشه گفت زندگی یک معلم کودکستان در یک شهر کوچیک رو روایت میکنه ،که در اثر یک سری از رویدادهای نا خواسته مورد ظن در یک داستان “سوء استفاده جنسی کودکان” قرار میگیره .
فیلم به نظر من یک ریتم بسیار جذاب و پر کششی داره که بیننده رو برای دیدنش خسته نمیکنه،هر چند که فضای فیلم کمی آروم به نظر میاد ولی در درون ِ بیننده طیفی از احساسات رو در کل فیلم جاری میکنه،از عصبانیت شدید گرفته تا همدردی هایی فارغ از کنترل .
کمتر از داستان و رویه فیلم صحبت میکنم تا ارزش اون رو با دیدنش احساس کنید.سیر کلی فیلم شامل نکات اعتراضی به نحوه تربیت گرفته تا نگاه کلی فیلم یعنی رفتار انسان ها در جامعه در مقابل هم است.یک فیلم بسیار زیبا برای بیان روابط و برخورد های اجتماعی،هنجارها و انسانیت..که مقاصد پیچیده تری رو در هر یک از این عنوان ها باز میکنه که متاسفانه من از علم کافی برای بیانشون برخوردار نیستم ،ولی از برداشت های شخصی خودم این فیلم رو یکی از بهترین فیلم ها با جنبه آموزش در چندسال اخیر میدونم.
مجموعه کلی بازیگران فیلم خوب هست و میتونیم حس خوبی رو از بازی اونها دریافت کنیم فقط در این مورد 2 نکته لازم به ذکر هست:1-کسی که نقش شخصیت مادرِ”کلارا”(دختر بچه ای که قطب اصلی این اتهام سوء استفاده هست) رو بازی میکنه با اینکه باید بازی روان و تاثیر گذاری در فراز و فرود های فیلم داشته باشه،ولی بازی این شخصیت بسیار تو ذوق میزنه به در سکانس های حساس اصلا حس اون لحظه رو منتقل نمیکنه…رفتاری یکنواخت در اکثر اوقات داره!
2-بازی بی نظیر و فوق العاده زیبای Mads Mikkelsen بیننده رو مجذوب خودش میکنه،یکی از بهترین بازی های این سال که شایستگی کسب جوایزاسکار،کن،خرس طلایی رو به تنهایی داره{منظور ارزش بازی هست نه اعتبار کلی این جوایز}،Mikkelsen باز هم استعدادهای خودشو در تمامی لحظات فیلم با بازی هماهنگ وحس بی نظیرش در طنش های فیلم به رخ میکشه .
موسیقی فیلم یک ریتم هماهنگ ارائه میده،هر چند میتونست تاثیرگذارتر هم باشه.فیلم برداری فیلم هم با نگاه بیننده در سکانسها خیلی همخونی داره و انتخاب زوایا و دیدها خوش فرم هستند.
***دوستانی که فیلم رو ندیدن از این پاراگراف مطالعه نکنند***
در داستان فیلم ما در نهایت اثبات بیگناهی لوکاس رو میبینیم ولی همینطور که در سکانس های پایانی فیلم مشاهده میشه هنوز یک نوع دودلی وجود داره… من با کلیت این موضوع که بعد از مدتی لوکاس برگشته به شهر، هرچند برای هر دلیلی و انگار اتفاقی قبلا رخ نداده و رفتار مردم به کلی و در این حد تغییر کرده ،مشکل دارم!!!
اگربه سکانس اهدای تفنگ به پسر لوکاس دقت کرده باشید،صحنه بسیار جالبی میبینیم که خیلی زیبا احساسات و عواطف درونی لوکاس رو به تصویر میکشه و اینطور هست که لوکاس رو میبینیم به چهره مردم شهر نگاه میکنه و دنبال رد نگاه اون ها میگرده نگاه هایی که اون رو بخشیدن،نگاه هایی که از کاری که در حق لوکاس انجام دادن شرمسارند و البته نگاه هایی که هنوز در حال قضاوت کردن در مورد لوکاس هستند{صحنه شلیک پایانی فیلم رو هم بخاطر بیارید}
در این بین بنظر خود لوکاس بیشتر به دنبال فرد گناهکار ،یعنی متجاوز اصلی میگرده!
شاید روایت فیلم بگونه ای باشه که این تجاوز و اذیت دستخوش یک سری اتفاق ها و رویاپردازی ها هست ولی عملا این آزار و اذیت صورت گرفته فقط صورت مسئله به یک بیراهه کشیده شده و همونطور هم ادامه پیدا کرده…کسی که گناهکار اصلی هست به نظر من”تورستن” برادر کلاراست{میشه در این مورد به دو سکانس اشاره کرد:1- بازی کلارا با برادرش در خونه هنگام کریسمس و2- نگاه روی برگردان تورستن در مهمانی پایان فیلم از لوکاس،هنگامی که لوکاس به چهره مردم نگاه میکنه و فقط تورستن هست که تاب تحمل این نگاه رو نداره}
یکی از صحنه های ماندگار و تاثیر گذار فبلم به خصوص برای من که باعث شد به اوج غلیان احساساتم برسم،صحنه زیبای کلیسا هست که نه تنها به زیبایی حرف های اصلی فیلم روبه شما دیکته میکنه بلکه با بازی محشر Mikkelsen شما رو میخکوب میکنه.
صحنه زیبای دیگر فیلم برای من باز هم مربوط به بخش پایانی فیلم میشه ، زمانی که تقابل لوکاس و کلارا رو شاهد هستیم،کلارا به دلیل خطوط شکسته و غیر مستقیم زیاد کف اتاق نمیتونه از اون عبور کنه و لوکاس با بلند کردن و عبور دادنش از روی خطوط به اون کمک میکنه،لحظه ای که میشه حس اعتماد ،دوست داشتن بخشش و… رو در وجود کلارا و لوکاس نگاه کرد ،لوکاسی که به عنوان یک معلم تا حدی از دروغگو جلوه دادن کلارا جلوگیری کرد{نظر شخص} تا شخصیت درونی اون بیش از پیش جلوی اطرافیان خورد نشه
در نهایت هم باید به سکانس پایانی و مبهم فیلم اشاره کرد،زمانی که به سمت لوکاس شلیک میشه اونم نه به قصد کشت{اگر قصد کشتن وجود داشت بی شک در شهری که مهد شکار و تیراندازس هست این کار بودن خطا انجام میشد} و بعد از اون درنگی که با تفنگ نشانه رفته صورت میگیره ولی شلیک نمیشه!
چه کسی شلیک کرد؟کسی که هنوز لوکاس رو یک تهدید میدونست و پیام خوشامدگویی دوباره به شهر رو براش گوشزد میکرد!؟ که لوکاس جایی برای تو، تو این شهر نیست!
یا شلیک کننده میتونست گناهکار حقیقی فیلم باشه،که از قضاوت لوکاس ترسیده بوده!؟{به ظن من تورستن،برادر کلارا!}
منبع : وب سایت نقد فارسی
ashkanhaa 22 دی ماه 1399