داستان درباره یک موجود مرموز است که به شکل یک زن به زمین میرسد، او در کالبد جدیدش می آموزد که چگونه به زندگی مادی عادت کند و در همین حین متوجه میشود که کالبد او فردی همسان با خود دارد و......

اورورا , دختری است که از دست عشقش فرار میکند و به پسری بنام دارین که اهل ایران است و از دست افرادی در حال فرار است , برمیخورد و حال آنها بهم نیاز دارند و ....

یک خبرنگار و یک هکر جوان از یک هوش مصنوعی که بسیار خطرناک است پرده برمی دارند...

درمورد یه سازمان مخفی آمریکاست که یک سری افراد با قابلیتهای خاص رو توسط یک دکتر عصب شناس دورهم جمع کردن تا با جرم و جنایت مبارزه کنن.

در سفری به افغانستان برای معرفی محصول جدید صنایع استارک به نام موشک جریکو، کاروان نظامی همراه تونی ‏استارک مورد حمله قرار گرفته و تونی زخمی می شود. تروریست ها بدن نیمه جان وی را به مخفی گاه خود برده و در ‏آنجا تونی توسط اسیر دیگری به نام دکتر ینسن مورد مداوا قرار می گیرد. اما باید باطری بزرگی را برای جلوگیری از ‏رسیدن ترکش ها به قلب اش با خود به این طرف و آن طرف بکشد و…

«سندی بیتس» (آلن)، کمدینی که اکنون کارگردان شده مایل است فیلم های جدی بسازد امااز تعبیر و تفسیرهای اطرافیان و منتقدان درباره ی کارش به تنگ آمده و دلواپسی ها و مشکلاتش در رابطه با زنان نیز تمام شدنی نیست...

رضا مثقالی (پرویز پرستویی) معروف به رضا مارمولک ، دزد سابقه داری است که بارها دستگیر و زندانی شده، اما در آخرین دستگیری، اتهام او سرقت مسلحانه‌ است. رضا در حادثه‌ای مجروح شده و به بیمارستان خارج از زندان منتقل می‌شود. در آنجا لباس یک روحانی بیمار را دزدیده و در لباس روحانیت موفق به فرار از زندان می‌شود. او با مصونیتی که در لباس تازه پیدا کرده به یک شهرک مرزی می‌رود تا از طریق گذرنامه جعلی از کشور خارج شود اما به دلایلی با یک روحانی دیگر اشتباه گرفته می‌شود و امامت جماعت محلی را برعهده اش می‌گذارند...

مهرالله ، بعد از فوت پدرش، برای تأمین خانواده خود در شهری دیگر مشغول به کار می شود، اما زمانی که به دیدن مادر و خواهرش باز می گردد می فهمد که مادرش با مردی که ژاندارم است ازدواج کرده....

چند نفر تهرانی که فقط یکی از آنها در فیلم دیده می‌شود، به روستای سیاه‌دره در سقز کردستان می‌روند. روستائیان تصور می‌کنند که آن‌ها برای یافتن گنج آمده‌اند و مرد اصلی گروه نیز بدش نمی‌آید که مردم چنین تصوری داشته باشند. تنها چیزی که در او و دوستانش دیده می‌شود، حالتی از انتظار برای رخ‌دادن یک حادثه است. گاهی او از پشت بام‌ها، خود را به کنار خانهٔ پیرزنی می‌رساند که در آستانهٔ مرگ است و فرزندانش در آنجا جمع شده‌اند و اندوهگین و منتظرند و …

بهروز که خاطرات تلخی از دهه 60 در ایران ، بعنوان یک سرباز نوجوان دارد، در شهر لس آنجلس با دوست دختر خود اوکسانا زندگی میکند و قصد دارد زندگی اش را ساده و بی دردسر بچرخاند. اما اعتیاد او به مواد مخدر و قمار، زندگی اش را 180 درجه تغییر داده و او را با مافیاهای ایرانی و روسیه ای درگیر میکند...