در سال 1206 در نروژ، جنگ داخلی بوجود آمد. پسرلچه‌ی نامشروع پادشاه، هاکون هاکنسن، که نیمی از کشور مرگش را میخواستند،مخفیانه توسط دو نفر محافظت میشد. که این ماجرا جریان تاریخ این کشور را تغییر داد.

بر اساس داستان های واقعی در مورد تحقیقات قتل واقعی در جنوب سوئد بین سال های 1989-2004

یک دختر جوان از طبقه پایین جامعه به دنیایی بی رحم جذب می شود که قدرت می تواند هر چیزی را به شما برساند.

کار یک ناظر علمی برای مشاهده عادات آشپزخانه یک مرد مجرد کهنسال به دلیل دوستی فزاینده او با او پیچیده است.

یک دختر 11 ساله و مادرش در تلاش برای ادامه زندگی در بزرگترین محل دفن زباله نیکاراگوئه از هم جدا می شوند.

الیسکا روانشناس با نوازنده مارتین تماس می گیرد و از او درخواست می کند در یک رویداد در مورد اختلالات روانی اجرا کند. رابطه شدید آنها با خودکشی الیسکا به پایان می رسد، که درد طولانی مدت را بدون دلیل برطرف می کند. او مانند یک سفینه فضایی در زندگی مارتین پرواز کرد. لباس، چیزها، نامه خداحافظی را گذاشت. اما همچنین خاطرات، رویاها و تشویق ابدی به بازی. او هنوز با مارتین است. مثل یک خاطره، به عنوان قدردانی از تجربه، مانند یک موزه.

شهر کوچکی در نروژ دچار اتقاقات عجیب رنجیره ای از قبیل گرما در زمستان و خشونت و... که به یک آخر زمان منتهی میشود و فقط یک نفر است که میتواند جلوی آنرا بگیرد .

هلن و متیو سال هاست که در کنار هم خوشبخت بودند. پیوند بین آنها عمیق است. هلن در مواجهه با یک تصمیم به تنهایی به نروژ سفر می کند تا به دنبال صلح باشد و با وبلاگ نویسی که در اینترنت پیدا کرده است ملاقات کند.

مادس بروگر کارگردان دانمارکی و گوران بیورکدال، بازرس خصوصی سوئدی، در تلاش هستند تا مرگ مرموز داگ هامارشولد را حل کنند. وقتی تحقیقات آنها به پایان می رسد، آنها جنایتی بسیار بدتر از کشتن Secreta را کشف می کنند...

«سلما» (بیورک)، مهاجر چک، زنی است جدا شده، پسری (کوستیک) دارد، در کارخانه ای در یکی از مناطق روستایی امریکا کار می کند و رفته رفته بینایی اش را از دست می دهد. تنها عاملی که او را از شر مصایب زندگی اش رهایی می بخشد، علاقه ی شدیدی است که به موسیقی دارد...