"چارلز داریوین" انگلیسی تلاش می کند تعادلی بین نظریه تکامل خود و رابطه اش با همسر مذهبی اش که اعتقاداتش بر خلاف کار او است پیدا کند...

«والی» (شون)، بازیگر و نمایش نامه نویس، در رستورانی در منهتن با دوست قدیمی خود، «آندره» (گرگوری)، شام می خورد...

این اثر نگاهی کنایه آمیز به مفهوم زندگی می‎اندازد...

فیلمی بر اساس داستان زندگی واقعی خواکین موریتا میباشد، یاغی مکزیکی که در نیمه اول قرن نوزدهم زندگی میکرد. او با همراهی یک گروه از اوباش و ادمکش موجی از ترس و وحشت را در کالیفرنیا به راه انداخته بود. عده ای او را رابین هود و عده ای دیگر او را یاغی آدمکش می نامند.

راوی فیلم، «الکسی» (اسموکتونوفسکی)- که فقط صدای او را می شنویم - خاطراتش را ازسه نسل خانواده اش، رابطه اش با پدر (یانکوفسکی) و مادرش (تره خووا)-از کودکی تا بزرگ سالی -همسرش (تره خووا) و پسر کوچکش (دانیلتسف) باز می گوید...

پیش از اینکه او رئیس شود، یک مردی عادی بود که عاشق زنی بوده و رویایی در سر داشت...

در قرن 19 میلادی مهندسی اهل کشور سوئد به نام "اندری" به عنوان اولین مردی که با به قطب شمال می گذارد، همراه دو دوستش سفری را با یک بالن هیدروژنی به آغاز می کنند. آنها سفرشان را از مجمع الجزایری در شمال نروژ آغاز می کنند اما بعد از آن هیچ خبری از آن سه نفر نمی شود.

در سال 1930 "مارجوری کینان راولینگز" برای رسیدن به آرامش به یک منطقه دورافتاده در فلوریدا نقل مکان میکند. او احساس می کند از مردان مهربان، همسایگانش اذیت می شود، ولی به زودی عادت میکند و "دِ یِرلینگ" را می نویسد کتابی در ادبیات کلاسیک آمریکا.

مرگ یک جوان 15 ساله در جنوب لس آنجلس باعث خیزش مردمی در سال 1992 میشود و ...

دهه ی 1920. دانشجویی ساکن مکزیکو به نام «فریدا کالو» (هایک) به اتفاق دوستانش از زندگی لذت می برد. تا این که در تصادف اتوبوس به شدت مجروح می شود و آرام آرام به نقاشی می پردازد. نقاشی های «فریدا»، نقاش بزرگ، «دیه گو ریورا» (مولینا) را تحت تأثیر قرار می دهد و سرانجام نیز «فریدا» و «دیه گو»ازدواج می کنند...