سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش “بکر” هست، آدم بد اخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبریه و دائم به همه چی ایراد میگیره و غر میزنه. کلا هم 2 تا دوست داره یکیشون که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره میکنه و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا میخوره دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه،دکه روزنامه فروشی داره هرروز صبح بکر به این کافه میره،قهوه میخوره و سیگارش رو میکشه بعد میره سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشون میده و نظریات “بکر” و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه.

داستان روزهای معمولی از زندگی مادر و دختری در یک شهر کوچک اطراف نیویورک است. داستان شاد بودنها و غمگین شدنها. نیازها و تلاشها ،موفق شدنها وگاهی هم شکست خوردنها. مادر 32 ساله است و دختری 16 ساله دارد. کابوس او در زندگی این است که دخترش اشتباهات او را تکرار کند و تمامی توان خود را در جلوگیری از این موضوع می کند.

ســـریــال از این قراره که “سم” شخصیت اصلی داستان در تولد 21 سالگیش متوجه می شه که پدر مادرش در گذشته به دلایلی روح پسرشون رو به شیطان فروختن و حالا هم شیطان برگشته و از این پس سم می شه پادویه شیطان و باید کارای شیطان رو واسش انجام بده و…

یک دختر خجالتی اما در عین حال دارای قدرت هایی خطرناک که آون رو داره وارد دنیایی میکنه که از کنترلش خارجه...

پسره نوجوونه 16 ساله ای به نام "ویل" به خاطره اینکه پدرش ، مادرش را ترک کرده و مشکلاتی که براش به وجود اومده مجبور میشه مدرسه ی خود را عوض کنه . زمانی که به مدرسه ی دیگر میرود تلاش خود را میکند تا دوستان جدید پیدا کند اما در ابتدا همه به او تیکه میندازند و مسخره ـش میکنند و سر به سرش میذارند تا ...

جان دورین با هم خانه اش در بیمارستان همکار است . از وقتی که خانم پیری که برای مرگ آماده است به بیمارستان می آید نظرش راجع به مرگ عوض می شود و به بیمارانش نزدیک تر می شود...

سریال کمدی که به نظر ترسناک میاد ولی هیچ عامل ترسناکی در سریال وجود ندارد...

بکی نوتون (“Ugly Betty”) در نقش "انی" و جردانا اسپیرو (“My Boys”) در نقش فرانی، آخرین دختر های مجردی هستند که بعد از اینکه همه دوستاشون ازدواج کردند موندن. انی یه آدم خوش بینه و فرانی واقع بین! سریال با داستان این دو شکل میگیره و همینطور داستان های عاشقانه شون با کارکترهای دیگه که هر هفته میان.

یک شرح در هم پیچیده از وقایع زندگی چند شخصیت مختلف: یک راننده تاکسی که تغییر جنسیت داده، یک خانواده پست و همچنین وسواسی در امور بهداشتی، یک کشیش تند خو ، یک صاحب کارناوال که زنان را برای امر مقدس ازدواج میدزدد و در آخر یک زوج" بیگانه هراس" که یک مغازه را اداره می کنند...

استیو وایلد یک فرد نا بالغ و دختر باز می باشد اون در دوران گذشته عاشق دختری به نام امی بوده که با دادن هدایای مختلف درتلاش برای به دست آوردن قلب امی بوده که به خاطر یک سری مسائل به خواسته اش نرسیده . استیو یک روز به طور اتفاقی امی در خیابان می بینه و به طور اتفاقی جلوی او ترمز می کند و ...