دیوید که یک پسر بچه‌ی 12 ساله است از یک اردوگاه کار اجباری‌ـه کمونیستی فرار میکند. او به همراه خود یک قطب نما، یه نامه‌ی مهر و موم شده و یک قرص نان برمیدارد. همچنین دستورالعملی که طبق آن باید نامه را به "کپنهاگ" (پایتخت دانمارک) ببرد.

داستان فیلم درباره پسری است که به تازگی از حبسی که به جرم قتل در دوران کودکی کشیده، آزاد شده است و با هویتی جدیدی که به او داده شده باید در یک شهر غریب زندگی کند...

دالاس کانتی، هالووین سال 1963. حول و حوش سفر مرگ «کندی» به تکزاس، یک زندانی فراری به نام «بوچ» (کاستنر)، پسر بچه ای به نام «فیلیپ» (لاودر) را به گروگان می گیرد. اما خیلی زود رابطه ای نزدیک میان این دو شکل می گیرد که با کشته شدن ناخواسته ی زندانی به دست پلیس، فرجامی تلخ می یابد.

پلیسى خودکشى مى کند و « کارآگاه دیو بانیون » ( فورد ) مأمور پى گیرى پرونده مى ‏شود . خیلى زود « بانیون » متوجه مى‏ شود که هیچ کس ، از جمله همسر پلیس ، و دیگر هم قطاران ، مایل به روشن شدن ماجرا نیست.

فیلمی بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده و داستان نوجوانانی که عاشق افراد مشهور هستند را روایت می کند که با استفاده از اینترنت محل زندگی افراد مشهور را پیدا کرده و به خانه آنها دستبرد می زدند و ...

داستان فیلم درباره دختری به نام «جیلیان» است که از مدرسه حقوق استنفورد ترک تحصیل کرده و بصورت گمنام به لس آنجلس فرار می کند تا آنچه را در زندگی اش میخواهد کشف کند. در روز تولد دوست پسر هم دانشگاهیش، او خود را در یک کامیون حمل بستنی در میان مردم محلی و دوستان عجیب و غریب گیر افتاده میبیند ...

دو قهرمان غواصی به نام های «ژاک مایول» (بار) و «انتسو مولیناری» (رنو) که از کودکی با یک دیگر رقابت داشته اند، هنوز در پی اثبات برتری و کسب عنوان جهانی هستند.

داستان فیلم درباری "فرانسیس هالادی" 27 ساله، یک رقصنده نه چندان موفق است که در "بروکلین" نیویورک در آپارتمانی به همراه دوستش "سوفی" زندگی می‌کند. اما رابطه این دو، به گرمی گذشته نیست و "سوفی" تصمیم می‌گیرد که "فرانسیس" را ترک و به همراه دوست دیگری زندگی کند. این تصمیم، "فرانسیس" را در موقعیت دشواری قرار می‌دهد و تصمیم می‌گیرد که در این موقعیت، به سوی رویاهایش برود و به آنها جامه عمل بپوشاند…

یک زن ازدواج کرده در حالی که دارد بر روی یک پروژه نویسندگی در جزیره Ischia کار میکند وارد یک رابطه عاشقانه با یک مرد جوان می شود و…

«جیک» (واشینگتن) شش سال است که به جرم کشتن تصادفی همسرش در یک دعوای خانوادگی زندانی است. رئیس خشن زندان، «وایات» (بیتی) به او می گوید کاری خواهد کرد که مدت حبس «جیک» کوتاه شود، به این شرط که از پسرش «جیزس» (آلن) که بهترین بازیکن بسکت بال مدرسه و ناحیه است، بخواهد تا به دانشگاه محل تحصیل فرماندار بپیوندد …