سر شان کانری در داستان غم انگیز فرد زینمان از عشق در پس زمینه ای باشکوه از کوه های آلپ سوئیس بازی می کند...

در سال 1936، هفت زندانی از اردوگاه کار اجباری فرار کردند. نازی ها هفت صلیب برای اعدام های نمایشی نصب کردند. داستان بر روی یکی از فراری ها است...

یک ملاقات تصادفی خاطرات قدیمی را بین یک فیلمنامه نویس و نامزد سابقش که اکنون با مردی ثروتمند ازدواج کرده است، زنده می کند...

یک خانواده مذهبی هندو قربانی شارلاتانی می شود که خود را به عنوان یک مرد مقدس نشان می دهد...

دختری بطور ناخواسته مجبور میشود مراقبت از خواهر علیل و ناتوانش را به عهده بگیرد و او را به انجام آزمایشات درمانی تجربی برای بهبودی ترغیب کند و ...

قبل از جنگ جهانی اول در پاریس، یک هنرمند نوظهور، پیر لبلان، عاشق می شود و با ژانین، دستیار یک خیاط، ازدواج می کند. پیر در طراحی لباس استعداد دارد و او و عروسش در بهشتی سعادتمند زندگی می کنند تا زمانی که جنگ شروع شود...

جنی شش ساله سگی را ، که تنها بازمانده انفجار یک هواپیما است را نجات میدهد در گردن سگ نشانی میباشد که مشخص میکند سگ آزمایشگاهی بوده است و ....

نوه یک میلیونر که به تازگی فوت کرده است...

این فیلم درباره یک زوج مسن با بازی روزاموند گرین‌وود و روی ایوانز است که بعداً متوجه می‌شویم که خواهر و برادری هستند که به‌طور تصادفی دوچرخه‌سوار جوانی با بازی دیوید پوگ را در یک لنگرگاه تنها در شمال زیر گرفته و می‌کشند...

پس از چهار سال «ویکتور» (رابال) از زندان آزاد می شود. او هنوز به «النا» (نری) علاقه دارد، اما «النا» با پلیس سابق، «دیوید» (باردم) ازدواج کرده است. «دیوید» همان پلیسی است که چهار سال پیش بر اثر شلیک اتفاقی اسلحه ی «ویکتور» فلج شده و حالا به صندلی چرخدارش میخکوب است...