وقتی الساندرا و امیلیو به شهر نقل مکان می کنند و پدر و مادرشان کارلو و آنا را تنها می گذارند، زندگی برای همه تغییر می کند. در چند ماه بچه ها پدر و مادر خود را فراموش می کنند: چند تماس تلفنی، تولدهای از دست رفته، تشییع جنازه از دست رفته. اما

داستان رفاقت سی ساله دو دوست بنام گیلانو و توماسو که اکنون که روزهای سختی فرار رسیده باید بهم کمک کنند .

اما (پاییز ریزر) به ایتالیا سفر می کند تا در مورد روبند عروسی آموزش و تحقیق کند که گفته می شود برای صاحبش عشق می آورد. او در آنجا با پائولو (پائولو برناردینی)، پسر یک خانواده توری‌ساز محلی آشنا می‌شود.