زوری ماکسول را دنبال می‌کند، زنی که به نظر می‌رسد همه چیز را دارد، اما زمانی که زوری با نیکوکار و کارآفرین گادفری اندرسون و عمه ثروتمندش میس ویو ملاقات می‌کند، همه چیز را نابود می‌کند...

زنی که در حال آماده سازی برای اداره گلخانه ی مادرش است وارد یک رابطه رمانتیک میشود ....

این فیلم بر روی سگی به نام انزو تمرکز دارد که زندگی خود را با درس هایی که از مالک انسان خود یاد گرفته است، تطبیق می دهد. مالک او که دیوید نام دارد، صاحب یک ماشین مسابقه ای است…

"ابی" یک مدیر اجرایی حرفه ای در بوستون میباشد. روزی او در یک لحظه تصمیم می گیرد که همه احساسات قلبی اش را در یک نامه بنویسد و در یک بطری قرار داده و آن را به دریا بیندازد. چند ماه بعد، "نیک" پسر مدیر عامل شرکت کشتیرانی بطری را در ساحل پیدا میکند ، جایی که "ابی" در آنجا کار می کند و ...

کلیر که معلم زیست شناسی است با سه تن از دوستانش قرار میگذراد که برای تعطیلات تابستان به " جزیره آبی " بروند .

پست‌های DLO در برابر کمیته کنگره شهادت می‌دهند که یک سرباز آمریکایی در عملیات ناپدید شده و گمان می‌رود مرده باشد...

مامور رده پایین FBI، پیتر ساترلند، در زیرزمین کاخ سفید کار می کند. تلفنی که هرگز زنگ نمی خورد، در یک شب زنگ می خورد و او را به سمت توطئه ای سوق می دهد که تمام راه را به مسیری نامعین منتهی می کند.

یک میلیاردر و یک زیست شناس، یک افسر پلیس مرده را به زندگی برمیگردانند...

ماجرای سریال از زمانی آغاز میشود که شهر لس انجلس در طی یک شورش توسط نیروهای خارجی مورد حمله قرار میگیره و همین موضوع دلیل خوبی برای دو دسته کردن مردم میشه و عده ای از مردم به عنوان مهاجر شناخته میشن و در پشت دیوارها قرار میگیرند و عده ای هم به عنوان انسانهای ظاهرن مهم در سوی دیگر دیوار قرار میگرند . ولی به دلایلی خود مردم نیز به دو دسته دیگر تقسیم میشوند . عده ای شورشی و عده ای هم به عنوان همدست با نیروهای خارجی… اما اصلیت ماجرا زمانی شروع میشود که پسر جاش هالووی را به سوی دیگر دیوار میبرند . جاش بسیار نگران است چون هر کس به آن سوی دیوار رفته ، دیگر باز نگشته . به همین دلیل تصمیم میگیرد که برای نجات پسرش به صورت غیر قانونی به آن سوی دیوار برود ولی به دلایلی که بعدا معلوم میشود در زمان عبور از درب وردی دیوار انفجاری رخ میدهد و آنها لو میروند . اما ماجرا زمانی عجیب میشود که جاش هالووی متوجه میشود که حضورش در سوی دیگر دیوار از قبل برنامه ریزی شده است...